مدرسه علمیه صدیقه طاهره انبار الوم

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

روزه داران مراقب بیماری سندروم دامپینگ باشند

16 تیر 1393 توسط صدیقه طاهره انبار الوم

خوردن غذاهای چرب در ماه رمضان و خوردن غذاهایی که کالری زیاد دارند سبب تشگی زیاد و بیماری سندروم دامپینگ می شود.
در روزهای بلند و گرم تابستان، داشتن برنامه غذایی صحیح برای روزه داران اهمیتی ویژه دارد چراکه روزه داران می توانند با رعایت اصول تغذیه سالم درطول یک ماه عبادت از سلامت جسمی نیز برخوردار باشند.
دبیر انجمن پیشگیری و درمان چاقی ایران در گفت وگویی درباره اصول تغذیه سالم در ماه رمضان به سندروم دامپینگ اشاره کرد و افزود:
در سندروم دامپینگ به دنبال ورود مقادیر زیاد کالری، قند خون به سرعت بالا رفته و به دنبال آن بدن برای مقابله با این اتفاق انسولین بیشتری را ترشح می کند که این واکنش موجب افت سریع قندخون و بروز علایمی مانند بی حالی،خواب آلودگی و تشدید گرسنگی می شود.
یادتون باشه دوستان عزیز سلامتی شما از همه چیز واجبتره!
تا سلامتی نداشته باشید نمی توانید روزه بگیرید و عبادت این ماه را کامل انجام دهید!
پس به توصیه های ما گوش دهید.
این اتفاقی برای کسانی که غذاهای پرچرب را به عنوان وعده سحری خود انتخاب می کنند در طی ساعات میانی روز رخ می دهد.
نیاز غذایی بدن انسان برای ادامه حیات و سلامت باید با توجه به سن، جنس، وضعیت تن سنجی، میزان فعالیت بدنی و شرایط خاص هر فرد از نظر بیماری های مبتلا تامین شود.
این متخصص تغذیه به وعده سحری به عنوان مهمترین وعده اصلی غذایی ماه رمضان اشاره کرد و افزود:
وعده سحری را نباید حذف کرد و به عنوان وعده غذایی ناهار باید لحاظ شود.
بهتر است مصرف سبزیجات،کاهو، سالاد و میوه ها در این وعده گنجاند شود، زیرا میوه و سبزی می تواند در روزهای طولانی و گرم تابستان در کاهش تشنگی بسیار موثر باشد.
هاشمی با بیان اینکه بسیاری از افراد فکر می کنند استفاده از غذاهای پرکالری و چرب می تواند به تحمل آنها در مقابل گرسنگی روزه داری کمک کند، گفت:مصرف غذاهای پرچرب، شیرین و سرخ کرده باعث تشنگی زیاد در طول روز می شود.
وی درباره وعده افطاری نیز گفت :نان و پنیر یا سوپ سبک به همراه یک نوشیدنی گرم یا ولرم با خرما بهترین گزینه برای وعده افطار است.
به گفته وی نوشیدن زیاد آب یا مصرف مواد قندی ساده مانند زولبیا و بامیه در وعده افطار سبب بروز سوء هاضمه و سندروم دامپینگ می شود.
هاشمی با اشاره به رعایت فاصله زمانی ۲ ساعت بین افطار و شام،گفت:
پرخوری در وعده شام باعث مشکلات گوارشی و همچنین افزایش وزن پس از ماه رمضان می شود.
متخصص تغذیه به لزوم تامین آب و ویتامین ها مورد نیاز بدن در طول ماه مبارک رمضان تاکید کرد و ادامه داد:
مصرف میوه پس از شام تا وعده سحر می تواند نیازهای تغذیه ای و ویتامین های مورد نیاز بدن را تامین کند.
وی توصیه کرد:
نوشیدن مقدار زیاد آب در وعده سحر به رفع تشنگی در طی روز کمکی نمی کند و می تواند مشکلات گوارشی برای افراد ایجاد کند.


 نظر دهید »

این غذاهادرماه رمضان روزه دار را تشنه می کنند.

16 تیر 1393 توسط صدیقه طاهره انبار الوم


استاد دانشکده طب سنتی دانشگاه تهران، گفت: در وعده سحری از مصرف غذاهای خشک و پر ادویه و تند، غذاهای سرخ شده و پرچرب و شیرین و همچنین از مصرف زیاده از حد گوشت باید پرهیز کرد.
دکتر غلامرضا کردافشاری روز شنبه 7 تیرماه ، افزود: مصرف آب در بین وعده‌های غذایی به منظور پیشگیری از تشنگی کار صحیحی نیست، چرا که باعث بروز نفخ و اختلال هضم غذا می‌شود.
وی با بیان اینکه در این ماه مصرف قهوه، کاکائو و چای پررنگ به علت مدر بودن تشنگی را تشدید می‌کند، اضافه کرد: در وعده سحر و افطار حتی‌الامکان کم‌تر از غذاهای نشاسته‌ای استفاده شود، زیرا این غذاها برای هضم شدن احتیاج به آب بیشتری دارند.
این متخصص طب سنتی گفت: از غذاهایی مانند حلیم، کله پاچه، کباب و ماهی به خصوص در وعده سحر باید پرهیز کرد، این گونه غذاهای غلیظ برای هضم، حرارت بیشتری را به سمت معده جلب می‌کنند و بدیهی است که با افزایش حرارت معده، نیاز به آب نیز افزایش می‌یابد.
کردافشاری ادامه داد: خلط غلیظ تولید شده توسط این غذاها، در عروق به راحتی حرکت نمی‌کند و برای حرکت نیاز به ترقیق توسط آب دارد و تشنگی را تشدید می‌کند.
به گفته وی، مصرف آب یخ گرچه در ابتدا و در ظاهر باعث فرونشاندن تشنگی می‌شود، ولی در نهایت تشنگی را تشدید می‌کند.
این استاد دانشکده طب سنتی همچنین گفت: ازغذاهای بسیار شور مانند گوشت‌های نمک سود، تن ماهی یا ماهی شور باید پرهیز کرد، غذاهایی که در آن‌ها مقدار زیادی سیر به کار رفته، باعث افزایش تشنگی می‌شوند‌.
کردافشاری ادامه داد: از خوابیدن بلافاصله پس از غذا در وعده سحری، به خصوص در صورتی که غذای باطبیعت گرم مصرف شده باشد، باید پرهیز کرد.
وی با اشاره به اینکه در طول روزه‌داری باید از ورزش های سخت و معرق و حرکات ایروبیک پرهیز کرد، گفت: در ماه مبارک رمضان، در طول روز از حمام‌های بسیار داغ، سونا باید اجتناب کرد، چرا که تعرق بیش از حد در این حمام‌ها باعث بروز کم آبی در بدن می‌شود.
این متخصص طب سنتی معتقد است: برای رفع تشنگی پس از افطار، آب سرد را به یک باره نباید نوشید، بلکه باید مزه مزه کرده و جرعه جرعه بنوشند، چرا که به یک باره نوشیدن آب سرد حرارت غریزی بدن را از بین می‌برد.
کردافشاری بیان کرد: کسانی که از داروهای خشک کننده استفاده می‌کنند‌(مانند آنتی بیوتیک‌ها) باید زمان مصرف آنها را در شب پس از افطار قرار دهند و حتی الامکان در وعده سحر از این داروها استفاده نکنن
د.

 نظر دهید »

فوایدروزه داری

10 تیر 1393 توسط صدیقه طاهره انبار الوم

 

روزه فوايد جسمي و روحي فراوان دارد، شفابخش جسم و توان بخش جان است، پاک کننده آدمي از رذايل حيواني است، در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان بسيار موثر بوده و در تذهيب و تزکيه نفس و رهاندن انسان از روزمره پگي و واماندگي در نياز هاي تن تأثير بسزايي دارد.

روزه يکي از احکام انسان ساز اسلام است، که آگاهي از همه فوايد و پي بردن به فلسفه کامل آن همچون ساير احکام الهي براي انسان عادي ممکن نيست، دانش محدود بشر نميتواند راهگشاي همه اسرار نهفته باشد و انديشه را به پاسخ همه مجهولات رهنمون شود، شايد روزي دانش انسان به حدي از کمال برسد که دريچه تازياي بر روي بشر بگشايد و حکمتها و دستورات اسلام را باز شناسد…..

بنابراين ندانستن فلسفه احکام الهي نبايد ما را از انجام آن باز دارد و موجب نا فرماني و عصيان شود، چرا که اين اطاعت کورکورانه نيست، بلکه بر علم و يقين تکيه دارد زيرا مسلمانان ميدانند که خداي جهان بر همه چيز دانا و از همه چيز آگاه است و نقص و نيازي در ذات متعال او نيست که از اعمال سودي بخواهد يا از زياني بهراسد، خداي مهربان بسیار مهربانست و براي بندگان خود جز خير و سعادت نميخواهد، پس اگر به چيزي فرمان ميدهد خير و سعادت ما در آن است و کمال و تعالي ما بدان بستگي دارد و هر چيزي را نهي ميفرمايد براي ما زيان بخش است و بر مصالح مادي و معنوي ما لطمه ميزند.

فوايد طبي و بهداشتي روزه که از سودمنديهاي کوچک اين فريضه انسان ساز است بحدي است که شايد نياز به توضيح و تکرار نداشته باشد و بيشتر مردم کم و بيش از آن آگاهند. ما به اختصار به گوشه اي از اين فوايد انسان ساز اشاره ميکنيم: معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن آدمي است، با سه وعده غذا که معمول مردم است؛ تقريباً در همه ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحليل و جذب و دفع مشغول است. روزه باعث ميشود از يکسو اين اعضا استراحت کنند و از فرسودگي مصون بمانند و نيروي تازه اي بگيرند و از سوي ديگر ذخاير چربي که زيانهاي مهلکي دارند تحليل رفته و کاسته شوند.

در روايات اسلامي حتي به فوايد جسمي روزه نيز تصريح شده تا برخي از سست عنصران، اگر نه با ايمان کامل لااقل با توجه به فوايد بهداشتي روزه اين فريضه ثمر بخش را بجاي آورند و از سودمنديهاي گوناگون آن در حد خود بهره ور شوند. پيامبر گرامي اسلام (ص) در همين رابطه فرموده اند: «صوموا تصحوا» روزه بگيريد تا سالم بمانيد. و نيز در روايات بسياري پيشوايان گرامي اسلام فرموده اند: « معده آدمي خانه بيماريهاي اوست و پرهيز از غذا درمان آن است»

بديهي است آنگاه فوايد بهداشتي روزه بهتر به دست ميآید که روزه دار امساک روز را با زياده روي در شب تلافي نکند، که پر خوري خود موجب زيانهاي چشم گيري براي دستگاه گوارش است. با پيشرفت دانش پزشکي، برخي از پزشکان و متخصصان دريافته اند که امساک از خوردن و آشاميدن، عالي ترين روش درماني است، يکي از پزشکان ميگويد: « طرح درمان به وسيله روزه بسيار چنان معجزه آساست که بکار بستن آن مسير، طرحها و برنامه هاي طب عملي و جراحي را تغيير خواهد داد، زيرا روزه راه تازه اي به روي دانش پزشکي ميگشايد؛ و سلاح موثري براي مبارزه با بيماريها به اين دانش ميبخشد، سلاتحي که ميتوان آن را از راههاي گوناگون مورد استفاده قرار داد تا انسان را در مبارزه با علت بيماريها براي بهبود بيماران به نتيجه مطلوب و آشکار رسانند. »

با روزه و امساک ميتوان بيماريها را بهبود بخشيد و معالجه کرد. البته در صورتي که با اعتدال و زياده روي مقرون باشد و در هنگام سحر و افطار در خوردن و آشاميدن افراط نشود. بررسي فوايد بهداشتي و طبي روزه در اين مختصر نمي گنجد، آنانکه به توضيح بيشتر علاقمندند ميتوانند به کتابهايي که در اين زمينه تأليف شده است مراجعه نمايند. بايد توجه داشت، بر خلاف تصور کوتاه انديشان، روزه هيچگونه ضرري براي افراد سالم مکلف ندارد و اگر کسي بيمار باشد و نتواند روزه بگيرد و با اين کار بيمار تر شود و يا روزه باعث گردد که بيماريش ادامه يابد کار حرامي مرتکب شده و روزه اش نزد خدا پذيرفته نيست، بيماري که روزه براي او ضرر دارد نبايد روزه بگيرد و فقط لازم است در روزهاي ديگر قضاي آن را بجا آورد و جبران کند.

افراد سالم بايد بدانند که روزه نه تنها زياني برايشان ندارد بلکه چنان که گفتيم، موجب تندرستي و صحت مزاج است و بگفته برخي شکم پرستان که خود روزه نميگيرند و ديگران را نيز از روزه باز ميدارند و تلقين ميکنند که روزه موجب زخم معده ميشود، نبايد اعتنا کرد، اينگونه دروغها تنها بهانه افراد سست عنصري است که که اسير شکم خويشند و از عزم و اراده انساني در آنان خبري نيست. « روزه باعث استراحت معده است و در حال روزه اسيد معده بجاي غذا به وسيله صفرا خنثي ميشود و زخم ايجاد نميگردد»

روزه عامل باز دارنده از گناه
روزه، بويژه روزه ماه مبارک رمضان که در اسلام بر همه مسلمين مکلف که بتوانند روزه بگيرند واجب است، واجب است، عامل مؤثري است در ايجاد و تقويت روحيه تقوي و پرهيز کاري؛ قرآن مجيد اين فايده بزرگ را با جمله « لعلکم تتقون » ياد آور ميشود و اين عبادت را عامل مهم تقوي ميشمارد. تقوي و پرهيز کاري در تربيت و سازندگي و شخصيت اسلامي يک مسلمان نقش بسيار مهمي دارد و براي رسيدن به همين اثر پر ارزش است که بهترين عبادت در ماه صيام و در حال روزه اجتناب از گناه است. پيامبر بزرگوار (ص) در خطبه اي فضيلتهاي ماه رمضان را براي مسلمانان بيان فرمود علي (ع) پرسيد: بهترين اعمال در اين ماه چيست؟ پيامبر پاسخ دادند: «الورع عن محارم الله» اجتناب و پرهيز از گناهان.

روزه دار با بکار بستن اين دستور الهي که شرط کمال روزه است، روحيه تقوي را در خود زنده ميکند و اين مراقبت ثمر بخش در ماه مبارک رمضان و در حال روزه بسيار آسان تر است چرا که گرسنگي و تشنگي و ديگر محدوديتهاي روزه شعله هاي سرکش غرايز حيواني و هوسها را تا حد چشمگيري خاموش ميسازد و حتي اگر موقت هم باشد گريبان عقل و جان را از چنگال شهوت رها ميسازد و براي روزه دار زمينه اي آماده براي تمرين تقوي و پرهيزگاري فراهم ميشود و با مراقبت و تمرین پياپي در يکماه نيروي بازدارنده از گناه در او به وجود ميآيد و خصلت خودداري در او ريشه ميگيرد و رشد ميکند و او با گذراندن اين برنامه يکماهه توفيق می یابد که پس از ماه روزه نيز پرهيزکار باقي بماند. بدين ترتيب به مقام پر ارج تقوي که به تعبير قرآن و فرموده پيشوايان معصوم ما کرامت انسان بدان وابسته است براي هميشه نايل آيد.

حکومت غرايز و شهوات بر انسان خطرناکترين حکومتهاست و آدمي را اسير و بي اختيار ميسازد و به پستي و رزالت ميکشاند. مبارزه با سلطه شهوات نفس که در اسلام جهاد اکبر ناميده شده به پايمردي و اراده اي استوار نياز دارد.

نقش روزه در تقويت اراده
انسان با روزه داري که، امساک در خوردن و آشاميدن و خود داري از برخي چيزهاي ديگر است در واقع با خواهشهاي خويش ميجنگد و در برابر غرايز خود مقاومت ميکند، تمرين اين عمل اراده و تصميم را در انسان نيرومند ميسازد و جان را از قيد حکومت و سلطه هوسها و خواهشها ميرهاند. پيشوايان اسلام فرموده اند: «افضل الناس من جاهد هئاه و اقوي الناس من غلب هواه»

بهترين مردم کسي است که با هواي نفس مبارزه کند و نيرومند ترين انان کسي است که بر آن پيروز شود. پس روزه داران بهترين مردمند چرا که با خواسته هاي نفساني مبارزه ميکنند و اگر با مراقبت و کوشش از روزه خويش اين بهره را بگيرند که بر نفس خود مسلط شوند از نيرومند ترين مردم نيز خواهند بود.

روزه و بويژه روزه يکماهه رمضان موجب ميشود که حکومت شهوات و اميال شيطاني جاي خود را به حکومت تقوي و پيروي از دستورات الهي بدهد و تيرگي و هوسها و شهوات در جان آدمي به نورانيت و روشني باطن تبديل شود. در سايه همين صفا و پاکي حاصل از روزه است که روزه دار با خود آگاهي نه تنها دهان و شکم را از خوردن و آشاميدن که دست و پا و چشم و گوش و زبان و همه اعضاي خويش را از آنچه خدا حرام فرموده نگاه ميدارد و ميتواند به آن درجه از تقوي نايل آيد که حتي از انديشه و فکر گناه نيز دوري گزيند و اين اوج نورانييت روزه است.

امير مومنان علي عليه السلام نيز به همين مرتبه اشاره ميفرمايد: «صيام القلب عن الفکر في الاثام افضل من صيام البطن عن الطعام»

روزه دل از انديشه گناهان برتر از روزه شکم از خوردن و آشاميدن است. و البته اين بدان معنا نيست که ظاهر روزه و امساک از خوردن و اشاميدن را رها کنيم بلکه لازم است به ان اکتفا ننماييم و همراه با آن بکوشيم که به نتايج معنوي روزه نيز برسيم.

خوشبختانه با انقلاب مقدس اسلامي هم در ملت و جوانان ما تحولي چشمگير بوجود آمد و هم مراکز فساد و تباهي از ميان برداشته شد و شايسته است که از اين پس بکوشيم نتايج معنوي پر ارزش تري از روزه کسب کنيم. باري صفا و پاکي حاصل از روزه و خود داري و پرهيز کاري روزه دار همچون سپري است که روزه دار را از اتش عذاب الهي که مولود گناهان است مصون ميدارد. پيامبر عزيز اسلام (ص) فرمودند: «الصوم جنه من النار» روزه سپري است که روزه دار را از آتش جهنم حفظ مي کند.

 1 نظر

تا آخر عمر با پای برهنه راه می رفت

09 تیر 1393 توسط صدیقه طاهره انبار الوم


تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت

—————————-


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ


بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت .


خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید.


از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .


بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.


سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند.


دوان دوان خودش ‍ را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم .


بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .


آرى بشر حافى توبه کرد و در سلک عابدان و زاهدان و اولیاى خدا در آمد و به شکرانه این نعمت ، تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت




خطبه بدون ” نقطه ” امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)(چهارشنبه 87 بهمن 9 ساعت 11:54 صبح )

الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ. الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ. سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ َحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها. الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ. أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً. صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ. أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً. اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا - رَحِمَکُمُ اللهُ - لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها. هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم. وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.

نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 100 تا 103 خ 21، بحار الانوار ج 9 ط قدیم به نقل از سفینة البحار ج 1 ص 397، تاریخ عماد زاده ج امیر المؤمنین ص 438


ترجمه خطبه

ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.

شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مای?) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.

کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.

خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را - و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست - بشناسید

__________________


جملاتی از مرحوم علامه محمدتقی جعفری:


## جملاتی از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی
1- متفکرین تماشاگر، اندیشمندان‌ِ تجریدپرستند، همچنانکه درون‌بین‌های تماشاگر، هواخواهان عرفان منفی هستند.
2- شخصی که تنها نیروی اندیشه را به‌کار ببندد و جز اندیشه‌، فرصت فعالیّت به هیچ‌یک از قوای درونی ندهد، مانند این است که فقط یک عینک به چشم دارد.
3- در اثر بعضی از معاصی‌، نه تنها وجدان از فعالیت می‌ایستد، بلکه گویی وجدان نابود گشته و یک فعالیّت در انسان بروز کرده است‌.
4- بخندیم‌، امّا سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد.
5- جهان یا انسان‌ِ بدون حرکت‌، مساوی است با نیستی‌.
6- در بازارِ پر آشوب نیمه دوّم قرن بیستم‌، بیست و یکمین تمدّن‌، همه چیز انسان و انسانیت را در صورت کالا به معرض فروش درآورده است‌.
7- دوای جهالت‌های بشری‌، سؤال است‌. بیایید آنچه را نمی‌دانیم‌، سؤال کنیم و تا بتوانیم‌، سؤال‌ها را بی‌جواب نگذاریم‌.
8- وجدان تاریخ‌، همواره قلمی برای کشیدن خطّ سرخ به اباطیل و مزخرفات دروغ‌گویان آماده کرده است‌.
9- نازپروردگان در همه تاریخ‌، معتکفان آشپزخانه‌ها بوده‌اند.
10- آری‌، تنها یک مسئله اساسی مطرح است‌. این مسئله عبارت است از: تشخیص سایه وجود از اصل وجود …
11- بهشت‌، انعکاسی از موجودیّتی است که انسان در این زندگانی تحصیل کرده است‌: از محقّرترین لذایذ گرفته تا لقاء الله و رضوان الله و ایّام الله‌.
12- اگر انسان‌ها می‌دانستند که عامل اساسی‌ترین خنده‌های آنان‌، هماهنگی‌ِ مرموزی با گریه‌های آنان دارد، عظمت دیگری داشتند.
13 جامعه صنعتی‌، معبدی است که قربانی می‌خواهد.
14- به عقیدی ما، بشر یک میلیون اشتباه ندارد، بلکه تنها و تنها، یک اشتباه مرتکب شده است و آن این است که‌: هدف و ایده‌آل زندگی‌ِ خود را نمی‌داند.
15- کسی که حیات را نمی‌شناسد، نمی‌تواند از حیات واقعی برخوردار شود.
16- جان آدمی‌، در زندانی است که کلیدش در دست خود اوست‌.
17- زندگی‌ِ بی‌محور و فاقد اصل‌، نتیجه‌ای جز فرو رفتن در تناقضات و مبارزه با خود در بر ندارد.
18- اگر یک انسان نتواند اصل تعهد را در زندگانی خویش قبول کند، مانند این است که نمی‌داند از کجا آمده است‌.
19- اعتقاد به خداوندی که نقشی در زندگی‌ِ معتقد ندارد، اعتقاد نیست‌، بلکه نوعی از پدیده‌های درونی است که تشریفات روانی نامیده می‌شود.
20- بی‌اعتنایی به وضع انسان‌ها، درست شبیه به بریدن جزء از مجموع پیکر است‌.


## برداشت‌هایی از تفسیر نهج‌البلاغه


سخنان نهج‌البلاغه جلوه والایی از ابعاد گوناگون یک انسان پوینده در مسیر کمال برین است. طبیعی است که این سخنان‌، توهّمات بی‌پایه و جزئیّات زودگذر و ذوق‌پردازی‌های شاعرانه و افسانه‌گویی‌های تخدیرکننده نیست‌. محتویات این سخنان‌، به همان اندازه واقعیّت دارد که انسان در طبیعت‌ وابسته به آفریننده طبیعت‌، می‌تواند راه هدف اعلای زندگی‌ِ خویش را در پیش گیرد.

# جامعه‌ای که علی را جدّی نگیرد …
آری، بدون مبالغه و تأثرات از احساسات لذت بار ولی بی اساس و زودگذر، با کمال صراحت و جدیت می‌گوییم: طرز تفکّرات و رفتار امیرالمؤمنین(ع) در ارتباطات چهارگانه‌: 1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خدا 3- ارتباط انسان با جهان هستی 4- ارتباط انسان با همنوع خود، از بهترین دلایل اثبات هدفدار بودن هستی و انسان است‌؛ هدفی که بالاتر از لذایذ و امتیازات زندگی‌ِ مادی‌ِ آدمی است‌.
جامعه‌ای که شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علی‌بن ابیطالب(ع) را که همه گفتارها و کردارها و اندیشه‌هایش حقّ بوده، جدّی نگیرد و موجودیّت خود را به وسیله تعلیم و تربیت‌ او تکامل نبخشد، بدیهی است با چه نتایجی مواجه خواهد گشت‌. اگر بشریّت با این قیافه ملکوتی از نزدیک آشنا بود و از تعلیم و تربیت‌ِ او برخوردار می‌شد، امروزه کمال او به کجا رسیده بود؟

# زندگی بدون نظم …
زندگی بدون نظم، مساوی زندگی بی قانون و اصل است که مساوی بی هویتی زندگی است. روشن‌ترین و محکم‌ترین دلیل بر ضرورت نظم در زندگی‌، قانون‌مندی‌ِ همه اجزاء کوچک و بزرگ جهان هستی است که زندگی آدمی هم یکی از آن‌هاست‌. کسی که انتظار دارد می‌توان زندگی را بدون نظم سپری کرد، در حقیقت منکر قانون حاکم بر هستی بوده، هیچ چیز را شرط هیچ چیز نمی‌داند! این، همان کوری است که با وجود آن‌، امکان دیدن و دانستن هیچ چیزی وجود ندارد. به جرأت می‌توان گفت‌: نیرومندترین عامل تخریب زندگی ـ چه فردی و چه اجتماعی ـ همین بی‌اعتنایی به نظم است که معلول جهل یا بی‌اعتنایی به قانون‌مندی‌ِ حیات است که جزئی بسیار با اهمیت از کیهان منظم و قانون‌مند است‌.

# من گمان نمی‌کنم‌…
آن‌چه موضوع بحث و بررسی ماست، این است که: آیا این تفسیرکنندگان می‌توانند خود را مجاز بدانند پرونده انسان را در آن انعکاسات و مکانیسم خلاصه نموده و حقیقتی را به نام انسانیّت‌، از انسان‌ها منها کنند؟! یا آن اندازه بی‌اهمیّت تلقی کنند که گویی چنین حقیقتی وجود ندارد؟!
من گمان نمی‌کنم آن مغزهای مقتدر که در قلمروِ علوم انسانی به آن همه معلومات مفید دست یافته‌اند، خود را برای نفی انسانیّت انسان مجاز بشمارند. ما به عنوان نمونه‌، حدود 950 مشخصّه انسانی را در جلد اول ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه متذکر شدیم و اثبات کردیم هیچ ماشینی اگرچه به عظمت نهایی برسد، نمی‌تواند دارای آن مختصّات باشد.

# سکوت‌؛ جواب راسل‌!
و کدامین وجدان و اندیشه‌ای است که به احساسات خوشایند درباره مسائل اخلاقی کفایت بورزد و نگوید: چرا و به کدامین علّت‌، از لذایذ و نیروهای طبیعی که دارم‌، در خدمت انسان‌ها صرف‌نظر کنم‌؛ انسان‌هایی که نه امتیازی برای عشق ورزیدن دارند و نه یک عامل ماورای طبیعی (خدا) محبوبیّت آنان را اثبات کرده است‌. این، همان معمّای ناگشودنی است که در سال‌های گذشته (1342 خورشیدی‌) که با برتراند راسل مراسلات علمی و فلسفی داشتیم‌، مطرح نمودیم و ایشان پاسخی برای حلّ این معمّا نداشتند.

# تعریف عدالت
از آن هنگام که در دیدگاه نوع انسانی، حقیقتی به نام “قانون” نمودار شده، مفهوم “عدالت” نیز برای او مطرح گشته است‌، زیرا عدالت عبارت است از: رفتار مطابق قانون‌. این تعریف که به نظر ما یکی از جامع‌ترین تعریفات برای عدالت است‌، می‌تواند شامل همی رفتارها و پدیده‌های عادلانه باشد.
گمان نمی‌رود یک انسان عاقل پیدا شود و معنای قانون و عدالت و اهمیتِ اساسی‌ِ آن دو را درک کند، با این‌حال عاشق عدالت نشود.
عدالت است که واقعیّت را از ضد واقعیّت تفکیک می‌کند.
عدالت است که طعم حیاتی‌ِ قانون را به ما می‌چشاند.
عدالت است که انسان را از حیوان جدا می‌سازد.
عدالت‌، حیات است و ظلم مرگ و نابودی‌.
فرد و جامعه‌ای که عدالت را به شوخی و مسخره بگیرد، قوانین جبری‌ِ جهان هستی و حیات‌، آن فرد و جامعه را زیر پنجه‌های پولادین خود به‌طور جدی متلاشی خواهد ساخت‌.
فرد و یا جامعه‌ای که عدالت را وسیلی خودکامگی‌ها قرار می‌دهد، حیات واقعی‌ِ خود را بازیچه فضولات زندگی‌ِ حیوانی قرار داده است‌.

# …گوش فرا نخواهم داد!
عشق به عدالت، بدون عشق به حیات، خیالی بیش نیست. من هرگز به پند و اندرز و شعر و اصطلاح‌بافی کسی که نتوانسته است حیات را شایسته عشق معرّفی کند، ولی می‌خواهد عدالت را معشوق انسان‌ها قلمداد کند، گوش فرا نخواهم داد. زیرا عشق به عدالت یا هر چیز دیگر، پدیده‌ای از لذّت را در بر دارد که جالب‌ترین خواسته خودمحوری است؛ در صورتی که حیات به معنای واقعی‌، فوق خودخواهی و خودمحوری است، زیرا حیات واقعی که در یک فرد به جریان می‌افتد، با حیات دیگران نیز مشترک است‌، و اساسی‌ترین مختصّ حیات‌، تعدیل و تصعیدِ خودمحوری به سود انسان‌محوری است که رو به کمال دارد. همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، اشتراک با حیات دیگران و لزوم‌ِ تعدیل و تصعید، با لذّت‌جویی سازگار نمی‌باشد.

# همین لحظه که این کلمات را می‌نویسم …
دینامیسم حیات جانداران از آغاز حرکت در این کره خاکی، احساس و صیانت خویش از تلف شدن و دفاع از حیات و آماده کردن محیط مناسب برای زندگی مطلوب خود و تولید مثل و … تا همین لحظه که این کلمات را می‌نویسم‌، واقعیّت ثابت ـ نه سکون فیزیکی و شیمیایی‌ ـ دارد، اگرچه میلیاردها میلیارد جاندار سر از خاک برکشیده و سپس روانی خاک می‌شوند.
فضل و عدل به قول مولوی‌، و تشنگی به کمال و شرافت انسانی‌، احساس تعهّد در زندگی و لزوم عدالت و مطلوبیّت علم و هنر، از قدیمی‌ترین دوران زندگی انسانی واقعیّت ثابت دارند؛ با این‌که میلیاردها انسان و ده‌ها تمدّن و فرهنگ و جامعه‌های متنوع‌، چونان مهمانان چند روزی خوان گستردهء طبیعت‌، از این مهمانسرا درگذشته‌اند.

# متفکّر همه جانبه‌ای را ندیده‌ام که‌…
اینجانب در امتداد مطالعاتی که داشته‌ام، جز افراد بسیار معدود، دانشمند و فیلسوف و متفکر همه جانبه‌ای را ندیده‌ام که صراحتاً یا تلویحاً اشاره‌ای به محدودیّت و نسبیّت علم و جهان‌بینی‌ِ خود نداشته باشد. حتّی آن عده بسیار معدود هم که ادعای علمشان گوش فلک را کر می‌کند، میدان علم‌ِ خود را در پدیده‌ها و مصادیق تحقّقی نمی‌توانند انکار کنند. به این معنی که جهان‌بینی و انسان‌شناسی‌ِ خود را با مشتی کلیّات قاطعانه ارائه می‌دهند و آن‌گاه می‌گویند: اجزاء طبیعت و روابط میان آن‌ها و ابعاد و استعدادهای انسان‌، تدریجاً کشف خواهد شد!
شاید اغلب صاحب‌نظران‌ِ مطّلع می‌دانند که بعضی از مکتب‌ها که در روش دگماتیسم (جزمی و قطعی‌) مشهورند، وقتی‌ به مجهولاتی می‌رسند و می‌بینند درباره آنها چیزی نمی‌دانند، فوراً حواله به آینده نموده و می‌گویند: این مجهولات را آینده کشف خواهد کرد. البته ما منکر گسترش علم از گذشته به آینده نیستیم‌. به قول مولوی‌:
هین بگو تا ناطقه جو می‌کَنَد تا به قرنی بعد ما آبی رسد
گر چه هر قرنی سخن نو آوَرَد لیک گفت‌ سالفان یاری کند
ولی باید بدانیم هر کشف تازه‌ای در طبیعت‌شناسی و انسان‌شناسی‌، دگرگونی‌ِ خاصّی در تعریفات و دلایل کلاسیک ما وارد می‌سازد و در این تغییر و دگرگونی که مسلّماً به تغییر در تفکّرات جهان‌بینی منجر می‌شود، چون و چراهای تازه‌تری برای ما نمودار می‌گردد و در نتیجه‌، خرافی بودن‌ِ مطلق‌گویی‌های ما را در هر دوره‌ای از گذرگاه علم و جهان‌بینی به خوبی اثبات می‌کند.

# انسانی که هنوز …
آن انسانی که هنوز آن‌چه را که به خود نمی‌پسندد، بر دیگران می‌پسندد و هنوز آن‌چه را که به خود می‌پسندد، بر دیگران نمی‌پسندد، از عرفان الهی هیچ بهره‌ای نخواهد برد. آن کس که هنوز نمی‌داند توقّع نتیجه بدون کار، بزرگ‌ترین عامل تباهی‌ِ اخلاقی‌ِ انسانی است و هنوز طعم نظم را در کار نچشیده است‌، از عرفان به جز حالات لذایذ روانی‌ِ زودگذر نصیبی نخواهد داشت‌. تا یک انسان از صفات نیکوی خیرخواهی‌، خیراندیشی‌، صبر، شکیبایی و ظرفیت در برابر رویدادهای سخت و هنگام روی‌آوردن امتیازات برخوردار نباشد، از گردیدن عرفانی واقعاً محروم خواهد ماند. از یک جهت می‌توان گفت چون عرفان اسلامی عبارت است از: تخلّق به اخلاق الله‌، لذا توقع این مقام عالی بدون تخلّق به اخلاق فاضله که مقدمه لازم آن است‌، امکان‌پذیر نیست.

# دموکراسی‌ِ تفسیر نشده
باید از آن حمایتگران رهایی و بی بند و باری و واگذارکنندگان انسان به حال خود پرسید: آیا سقوط تعهدها و پیمان‌ها از اعتبار و ارزش‌، به اصول عالیه مذهب و اخلاق والای انسانی مستند است یا به آن بیماری‌ِ مغزی و روانی که ضرورت تقیّد به اصول انسانی را از بین برده است؟! شما هر چیزی را که فراموش کنید و حتی اگر شخصیت خودتان را زیر پا بگذارید، نمی‌توانید ضرورت مفید بودن عمل به تعهدها و پیمان‌ها را ـ خواه تعهد و پیمان میان افراد، خواه میان فرد و گروه و میان فرد و جامعه و میان جوامع را با یکدیگرـ فراموش نمایید و به زیر پا بیندازید. با این حال‌، انسان‌های رها شده از اصول عالیی مذهب و اخلاق‌، امروز کم‌ترین ارزشی به تعهدها و پیمان‌ها نمی‌دهند.
همین ساعت که این جملات را می‌نویسم‌، در همین روز (4/1/1367 هـ‌ . ش) بر خلاف تمامی‌ِ مقررات و قوانین بین‌المللی‌، موشک‌های وحشتناک و مرگبار، یکی پس از دیگری مناطق مسکونی‌ ـ‌ یعنی خانه‌ها و کاشانه‌های مردم را که برای زندگی ساخته و آباد کرده‌اند ـ به تلّی از ویرانه‌ها مبدل می‌کند و با شکستن چراغ‌های زندگی‌ِ پیر و جوان و کودک‌، زن و مرد، بیمار و تندرست را در مدارس‌، مساجد و بیمارستان‌ها، آن‌ها را خاموش می‌سازد.
همین روزها، چند نفری در اتاقی نشسته و درباره پدیده قدرت و ناتوانی‌ِ شرم‌آورِ بشر از استفاده صحیح و منطقی از آن بحث می‌کردیم که ناگهان صدای بسیار مهیب‌ِ انفجارِ یک موشک‌، برای لحظاتی گفتگوی ما را قطع نمود و همگی به روی هم خیره می‌نگریستیم که هم اکنون عده‌ای انسان بی‌گناه به خاک و خون درغلطیدند.
در همین حال‌، یکی از دوستان که اهل فضل و دانش است، وارد شد و گفت‌: دیشب حادثه‌ای را دیده‌ام که هم تفسیرکننده دموکراسی که ترقی و تمدن بشری را اثبات می‌کند بود و هم تفسیرکننده سوسیالیسم که با جبر تاریخ وارد عرصی زندگی انسان‌ها شده است‌. این حادثه‌، انفجار یک موشک‌ ویرانگر در نزدیکی‌ِ خانه ما بود. پس از آرام کردن خانواده خودم‌، به سرعت به طرف جایگاه اصابت موشک رفتم‌؛ منظره بسیار هولناکی را دیدم که توانایی‌ِ توصیف آن‌را ندارم و گمان نمی‌کنم ضربه روانی‌ِ آن حادثه در درونم‌، تا نفس‌های واپسینم زایل شود. تلّی از خاک را دیدم که همه افراد یک خانواده را در خود دفن کرده بود و تنها سر کودکی شیرخوار با انگشتان کوچک یک دستش‌، بیرون مانده بود. آهسته و بسیار ملایم خاک‌ها را از پیرامون آن سر کنار زدم و صورت کودک پیدا شد. در حالی که دهان او باز بود و پستانکش در فاصله کمی دیده می‌شد، با خود گفتم‌: ای کاش‌، صدایم بلند بود و به گوش قانون‌نویس‌ها و سازمان‌های بین‌المللی‌ِ حمایت از انسان‌ها می‌رسید که آقایان‌، تشریف بیاورید! و پاسخ این کودک را که برای سؤال از شما دهان باز کرده، بدهید. ولی هیهات‌!
یکی از حاضران جلسه گفت‌: شما کجایید؟ اصلاً معلوم است چه می‌گویید؟ مگر آنان نمی‌دانند در این‌جا چه می‌گذرد؟ اگر شما فقط یک شب و روز، آن‌چه را که رسانه‌های دنیا می‌گویند، گوش بدهید، خواهید دید همان کسانی‌که با فروش اسلحه برای خونریزی‌، کاخ آمال زندگی‌ِ خود را بنا می‌گذارند، خبر و خط می‌دهند. بسیار خوب‌، حالا من مانع بحث شما نشوم‌، ادامه بدهید آیا می‌توان راهی پیدا کرد که آدمی با آن همه ادعاهایش که به تکامل رسیده و تمدن به‌وجود آورده است‌، هنگام رسیدن به قدرت‌، مبدل به حیوانی ناتوان نگردد و آن قدرت را در مسیر سازندگی به‌کار بیندازد؟

# بر بالین یک بیمار
هر اندازه فاصله بین ناظر و جسم متحرک زیادتر باشد، حرکت آن جسم کندتر می‌نماید. حقیقت این است که با این‌که سازنده کشش زمان در کارگاه مغز ماست و ما می‌توانیم عبور طناب ممتدّ زمان را در درون خود احساس نموده و چگونگی‌ِ شتاب و کندی‌ِ آن‌را به طور مستقیم دریافت کنیم‌، با این حال‌، به ندرت اتّفاق می‌افتد چنین توجّه عمیقی به درون داشته و واقعیّت گذشت‌ زمان را به خوبی دریابیم‌.
آری‌، فقط در آن هنگام که پس از سپری شدن سالیان عمر به عقب بر می‌گردیم‌، تا حدودی سرعت گذشت زمان را درک می‌کنیم‌. فراموش نمی‌کنم روزی بر بالین یک بیمار نشسته بودم که حدود نود سال از عمرش گذشته بود و دو روز بعد از دنیا رفت‌. در آن روزی که هنوز هوش و درک خود را از دست نداده بود، از وی پرسیدم‌: سالیان گذشته عمر خود را چگونه درک می‌کنید؟ او پلک‌های چشمش را روی هم گذاشت و فوراً باز کرد و گفت‌:چنین چیزی و با چنین سرعتی.

 


حتمابخونید


بگوييم : از اينكه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد متشكرم
نگوييم : ببخشيد كه مزاحمتان شدم

بگوييم : در فرصت مناسب كنار شما خواهم بود
نگوييم : گرفتارم

بگوييم : راست مي گي؟ راستي؟
نگوييم : دروغ نگو

بگوييم : خدا سلامتي بده
نگوييم : خدا بد نده

بگوييم : هديه براي شما
نگوييم : قابل ندارد

بگوييم : با تجربه شده
نگوييم : شكست خورده

بگوييم: قشنگ نيست
نگوييم : زشت است

بگوييم: خوب هستم
نگوييم: بد نيست

بگوييم : مناسب من نيست
نگوييم : به درد من نمي خورد

بگوييم : با اين كار چه لذتي مي بري؟
نگوييم : چرا اذيت مي كني؟

بگوييم : شاد و پر انرژي باشيد
نگوييم : خسته نباشيد

بگوييم: من
نگوييم: اينجانب

بگوييم: دوست ندارم
نگوييم: متنفرم

بگوييم: آسان نيست
نگوييم: دشوار است

بگوييم : بفرماييد
نگوييم : در خدمت هستم

بگوييم : خيلي راحت نبود
نگوييم : جانم به لبم رسيد

بگوييم : مسئله را خودم حل مي كنم
نگوييم : مسئله ربطي به تو ندارد



تلاش كنيد


تلاش كنيد همان گونه باشید كه مي گوييد


تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه از ديگران انتظار داريد


تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه گرفتار عذاب وجدان نشويد


تلاش كنيد تا راست گويي و صداقت عادت شما شود


تلاش كنيد هميشه دنبال يادگيري باشيد


تلاش كنيد با پيدا كردن دوستان جديد دوستان قديمي را هم حفظ كنيد

تلاش كنيد براي خوب كار كردن خوب هم استراحت كنيد


تلاش كنيد هميشه براي اطرافيانتان جذاب باشيد


تلاش كنيد اگر از كسي رنجيده ايد، با خود او صحبت كنيد، نه پشت سر او

تلاش كنيد وقتي به موفقيتي مي رسيد، آنهايي كه در اين راه به شما كمك كرده اند را فراموش نكنيد


تلاش كنيد تا عهدي شكسته نشود و اگر هم مي شكند ،شما نباشيد


تلاش كنيد تا باور كنيد ديگران وظيفه اي در قبال شما ندارند و عامل سعادت يا شقاوت هر كس خود اوست


تلاش كنيد قدردان لطف ديگران باشيد و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشيمان نكنيد


تلاش كنيد به هر چيز آنقدر بها بدهيد كه استحقاقش را دارد


تلاش كنيد دنيا را با زيبايي هايش ببينيد




 نظر دهید »

برادران مهربان

09 تیر 1393 توسط صدیقه طاهره انبار الوم

توصیه‌‌ اخلاقی امیرالمومنین (ع) درباره شوخی



اسلام با در نظر گرفتن استعدادهای بالقوه آدمیان سعی در ارتقای جایگاه معنوی انسان‌ها در نزد خداوند دارد. این نوع نگرش در تمام دستورات ائمه و سفارش‌های دین اسلام نهفته است، بطوریکه با ارائه دستوراتی عینی و ملموس در رابطه با زندگی روزمره و امورات دنیوی انسان‌ها، جانب تعادل را پیش گرفته است و نه مانند برخی ادیان با جانب داری از امورات دنیایی، آخرت را رها کرده و نه با اساس قرار دادن آخرت، ریاضت‌گرایی دنیایی را پیش گرفته است.

شوخی و طنز یکی از ویژگی های رفتار آدمی است که هم می تواند به عنوان یک قابلیت مورد استفاده قرار گیرد و هم می تواند به عنوان یکی از اخلاقیات ناپسند جلوه کند.

بپرهیز از شوخی!

امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند: «بپرهیز از شوخی و بازی و مزاح و خنده و سخنان بی فایده و باطل.»

چاشنی کارهای جدی کمی شوخی!

و در جایی دیگر می فرمایند: «أعقل الناس من غلب جده هزله و استظهر على هواه بعقله‏»؛ عاقل‌ترین مردم کسی است که کارهای جدی او برشوخی‌اش غالب باشد و کمک گیرد از عقل خود برای غلبه بر هوا و خواهش خود.

در واقع حضرت می فرمایند اگر می خواهید در زمره انسان‌های عاقل به‌شمار آیید، باید کارها و امورات جدی شما بر شوخی و خنده شما پیشی گیرد. حضرت در این گفتار ما را از شوخی منع نمی‌کنند بلکه می‌گویند سعی کنید در کنار کارهای جدی زندگی‌تان کمی شوخی چاشنی کنید نه این که در کنار شوخی و خنده کمی کار جدی چاشنی کنید!

همان طور که در قسمت های پیشن بیان شد اسلام در زمینه شوخی و خنده نیز، جانب اعتدال را رعایت می‌کند و متذکر می‌شود شوخی در حد اعتدال و کم آن مطلوب است، اما اگر از حد گذشت؛ نتایجی در پی دارد که قابل جبران نیستند و تا مدت ها باید به دنبال خلاصی از مشکلات ایجاد شده ناشی از آن باشید.

مضرات شوخی بی جا و بسیار

۱. یاد مرگ مرا از شوخى‏ و کارهاى بیهوده باز مى‏دارد!

علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخى‏ و کارهاى بیهوده باز مى‏دارد.»

حضرت در این سخن شوخی کردن را در زمره بسیاری از کارهای بیهوده و بی ثمر قرار می دهند که انسان را از یاد آخرت غافل می‌کند. گاهی اوقات انسان آن قدر در شوخی و خنده‌های بی مورد زیاده‌روی می‌کند که دیگر جایی برای توجه به خداوند در دل آن‌ها باقی نمی‌ماند. در واقع شوخی بسیار مانند خنده زیاد دل را می‌میراند.

۲. «مردى شوخى‏ نکرد، جز آنکه پاره‏اى از عقل خود را بیرون انداخت.»

۳. «غلبه کردن شوخی در انسان تصمیم جدی او را در کارها باطل کند.»

۴. «شوخی بسیار نشانه نادانی است.»

۵. «مزاح و شوخی سبب جدایی است و کینه در پی دارد.»

۶. «آفت هیبت و شکوه انسان مزاح و شوخی است.»

۷. «کسی که شوخی بسیار کند، وقار و سنگینی او کم شود.»

۸. «کسی که شوخی کند او را سبک شمارند.

اما جدای از مضرات شوخی زیاد برای شخصیت و تعالی روحی انسان، شوخی می‌تواند در بسیاری از موارد مفید باشد. هرچند که شاید تشخیص جایگاه شوخی به‌جا کار سختی باشد، اما شوخی درست و به موقع خالی از فایده نیست.

موقعیت و جایگاه شوخی

نکته ای که همیشه باید در شوخی کردن مد نظر داشت موقعیت و جایگاه آن است. آیا واقعا فضا و موقعیت ظرفیت شوخی ما را دارد؟ یا شوخی کردن در این فضا باعث سبک مغز جلوه کردن ما می‌شود؟ اما اگر شوخی همراه با نکاتی ظریف باشد قطعا تبعات فوق را در پی نخواهد داشت. در بسیاری اوقات انسان‌ها در شوخی بر ارزش‌های اخلاقی پای نهاده و با شوخی یکدیگر را به تمسخر می‌گیرند و با بیان خلقیات منفی افراد حاضر، بذر کینه می‌کارند.

گاهی اوقات نیز افراد در شوخی های خود ادب را لحاظ نمی‌کنند و این شوخی وقار و متانت آنها را خدشه‌دار می‌کند.

حربه‌ای مفید برای ایجاد روابط دوستانه و محبت آمیز

اما اگر این شوخی برای تلطیف فضا و ملازم با اخلاقیات و رعایت ادب و بدون تمسخر گرفتن افراد باشد؛ فواید بسیاری هم به دنبال خواهد داشت. شوخی می‌تواند یکی از حربه‌های مفید برای ایجاد روابط دوستانه و محبت آمیز باشد. انسان‌ها می‌توانند با شوخی‌های خود سنگینی فضا را بشکنند و روابط را نزدیک‌تر سازند.

از عوامل مهم موفقیت سخنرانان

شوخی می تواند یکی از عوامل مهم موفقیت سخنرانان باشد. وقتی خستگی و بی حوصلگی در مخاطب سرایت کرده و روحیه خواب آلودگی در همه محیط نشت یافته است؛ یک شوخی کوچک می‌تواند محیط را برای ادامه سخنرانی فراهم‌تر کند. نکته‌ای که بسیاری از سخنرانان از آن غفلت می‌کنند و بازدهی سخنان خود را پایین می‌آورند.

در نتیجه می توان گفت در شوخی کردن باید حد اعتدال را رعایت نمود تا از مضرات بی شمار آن در امان بود و از فواید آن بهره‌مند گردید.

 


داستان آموزنده ( برادران مهربان)

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .

شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:‌

درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.

در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌ درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان
گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.

بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.

سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر
در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین
گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51

مدرسه علمیه صدیقه طاهره انبار الوم

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فرهنگی
  • اخلاقی
  • اجتماعی
  • سیاسی
  • شهدا
  • طب اسلامی
  • سبک زندگی
  • طلبگی
  • حدیث

مطالب پر بازدید

  • وضعیت پلیس زن در ایران در گفت‌وگو با رییس پلیس زنان کشور
  • نمونه هایی از امر به معروف صحیح
  • تحقیق درباره حضرت خدیجه همسر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)
  • آیا حادثه منا در حج سال ۹۴ نشانه ظهور است؟
  • امام خمینی از نگاه شخصیت های جهان
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس