زندگی به سبک بهترین انسان
_هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
_در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
_نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
_هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
_وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
_با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
_هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
_هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
_چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
_سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
_هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
_چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
_با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
_در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
_هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
_در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
_هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
_اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
_اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
_اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
_کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
_هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
_هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
_پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
_چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است
_با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
_دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
_هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
_بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
_به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
_کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
_آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
_هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
_هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
_هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
_هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
_هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
_از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
_هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
_بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
_از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
_سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
_اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
_با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
_در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
_میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
_وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
_هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
_اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
_اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
منبع:بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان