زیارت نرفته ها
زن ذلیل تا بهشت
زن ذلیل نیستی پیاده شو! این قطار پیامبران است و سمت بهشت میرود چرخ هایش؛
اگر خدمت به اهل وعیال و کمک در کارهای خانه و آشپزخانه، زن ذلیلی است، پس بدانید که اولیا و پیامبران، حسابی زن ذلیل بوده اند در زندگی شان! «فَرَاغَ إِلَیٰ أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ»[ذاریات/۲۶]
والبته همین زن ذلیلی و خدمت به خانواده، از علائم ایمان و اخلاق اسلامی است که از قضا پیشتاز و علمدارش خود پیامبر است با آن اخلاق آسمانی اش (نهج الفصاحه/ح۱۵۲۰)
بازم من جاموندم ....التماس دعا
از کجا بفهمیم از چشم خدا افتادیم؟؟
کمتر از یک دقیقه
یک تلنگر خوب و مهم
یا علی بن موسی الرضا
عمر میگذرد...
هیچ کس به او کمک نکرد
خانه های بدون حیا
اغلب وقتی سخن از سبک زندگی می شود تنها به بحث های نظری و آکادمیک اکتفا می کنند و در قالب جملات زیبا از آن دم می زنند؛ درحالی که سبک زندگی را باید در عمل و سیره زندگی پیاده و اجرایی کرد نه روی کاغذ چرا که مقوله ای مهم است که با فرهنگ و عقیده ارتباط زیادی دارد . متاسفانه در عمل آنچه از سبک زندگی ایرانی اسلامی تبلیغ و ترویج می شود با آنچه باید باشد تفاوت زیادی وجود دارد البته ناگفته نماند مردم همیشه تابع مدیریت های مسئولان خود هستند تا مجری. برای مثال اگر در فیلم ها و سریال های تلویزیونی که در داخل کشور ساخته می شود نگاهی اجمالی داشته باشید می بینید کمتر نشانی از سبک زندگی ایرانی اسلامی دیده می شود و ادعا می کنند رئال هستند درحالی که مروجان سبک غلط زندگی در جامعه اند. در کمتر فیلم یا مجموعه ای فردی هنگام صبح برای نماز خواندن بیدار می شود مانند فیلم های خارجی اگر خیلی مبادی آداب و فرهنگ باشند در حال مسواک زدن و خوردن صبحانه هستند و متاسفانه این بخشی از تبلیغ سبک زندگی غیر اسلامی در رسانه های ماست.
غذا خوردن ما نیز با سبک زندگی ما منافات دارد در فرهنگ ایرانی اسلامی همه دور هم بر سر سفره یا میز می نشینند درحالی که در فیلم ها و یا سریال ها به صورت سلف سرویس غذا می خورند و یا هرکس برای خودش بشقابی دردست دارد و سرگرم خوردن است! و موارد متعدد دیگر که هر کدام قطعات درهم و شلخته ای از پازل سبک زندگی ناموزون هستند؛ البته این روزها مباحثی چون طب سنتی به دلیل تبلیغ زیادی که دررسانه ها به خصوص تلویزیون می شود تا حدودی باعث شده تا مردم نسبت به غذا خوردن خود حساس تر باشند.
اما با همه این احوال همان طور که گفتیم سبک زندگی ارتباط مستقیم به چگونگی مدیریت ها در کشور دارد تا بین مردم تسری بدهند، زیرا همواره مردم نه فقط در کشور ما بلکه در تمام دنیا تابع بوده اند. برای مثال یکی از تعارضات سبک زندگی اسلامی ایرانی ما با اندیشه و تفکر مدیران مربوط به نوع معماری نوساخت سازی است که شهرداری ها و وزارت مسکن متولی آن هستند؛ هرچند در چند سال اخیر با ورود موج جمعیت جوان دهه شصت به عرصه کار و ازدواج کشور با معضل مسکن روبرو شده است و آپارتمان سازی و خانه های کوچک عمودی رشد زیادی کرده اما آنچه این مقال اهمیت دارد پشت چنین نوع ساختمان سازی ها در شهرهای بزرگ و کوچک و حتی شهرک های نوساز است که به نوعی شاهد سیاست ورزی بدون تعقل و کاری تقلیدی بدون هماهنگی با پیوست فرهنگی در کشورمان است. درست است برای کم کردن معضل نبود مسکن آپارتمان سازی راه کار مناسبی است، اما معماری و شیوه ساخت به سبک غربی آن هم در جاهایی که هیچ تناسب جغرافیایی و فرهنگی ندارد و یا به قدر کافی فضا برای ساخت درست و اصولی موجود است امری نامطلوب محسوب می شود.
صفحات: 1· 2
عرت و غیرتمندی
حیا را که نفهمی چادر سیاه هم محجبه ات نمیکند
اگر دعا مستجاب نشود........
سرباز واقعی امام زمان(عج)
از خانه دلت چه خبر؟
از نظر قرآن یکی از ملاک های بی حیایی ،” خود نمایی ” برای نا محرم است.
نهج البلاغه
خدایا شیطان را باز نکن
چند نکته برای هفتۀ آخر ماه رمضان
حجت الاسلام پناهیان در اولین سخنرانی بعد از شبهای قدر گفت: در روایات ما هست که هر کسی میخواهد یک برنامهای در زندگی خودش قرار دهد، یا یک رفتاری را برای خودش برنامهریزی کند تا تغییری در خودش ایجاد کند، اجرای این برنامه یک سال باید طول بکشد تا اثر بگذارد. کسانی که میخواهند برای برنامههای یکسالۀ خودشان تصمیم بگیرند، بهترین روز برای شروع این برنامه، همین روز 24اُم ماه رمضان است. مثلاً ممکن است کسی برای خودش برنامهریزی کند و بگوید: «من از امروز تصمیم میگیرم، هر روز دعای عهد بخوانم».
فرازهایی از این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
شروع سال جدید به معنای واقعی کلمه 24اُم ماه رمضان است/مقدراتمان تغییر کرده و در مرحلۀ جدیدی قرار گرفتهایم
سال جدید به معنای واقعی کلمه-نه در فرهنگ عربی یا ایرانی- از روز بیست و سوم یا بیست و چهارم ماه مبارک رمضان شروع میشود؛ چون ارزاق تقسیم شده است و ما در مرحلۀ جدیدی از زندگی قرار گرفتهایم، مقدرات ما در جهات مختلف معین شدهاند و اینکه میگویند «روز از نو، روزی از نو» به همین ایام بعد از شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان مربوط میشود. احساس آغاز سال، اصلش باید در این زمان در دل انسان قرار بگیرد.
بله؛ از نظر طبیعت، آغاز بهار آغاز سال محسوب میشود اما قبل و بعد از بهار، در مقدرات ما تغییری پدید نمیآید. برخی نیز ممکن است آغاز سال خود را به احترام میلاد حضرت مسیح(ع)، یک روزی در سال قرار دهند، ولی در این روز، ماهیتاً آغازی اتفاق نیفتاده است، بلکه این بنا و قراردادی است که گذاشتهاند.
بعد از شب بیست و سوم ماه رمضان، مقدرات ما فرق کرده، زندگی ما متفاوت شده، تصمیمات جدیدی برای زندگی ما گرفته شده و بودجۀ جدید بسته شده است، همۀ اینها از روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.
نیازی نیست که آدم حتماً سال جدید خودش را جشن بگیرد، ولی همین احساس تازه بودن سال، به انسان تازگی میدهد، به تصمیمات انسان قدرت میدهد و انسان با یک انگیزۀ بیشتری سعی میکند زندگی خودش را تحت تأثیر قرار دهد و برنامههایی برای خودش بریزد.
24 رمضان بهترین وقت برای تنظیم و شروع برنامههای یکساله است/ در آغاز سال جدید، برنامۀ سبک یکسالهای اضافه کنید
در روایات ما هست که هر کسی میخواهد یک برنامهای در زندگی خودش قرار دهد، یا یک رفتاری را برای خودش برنامهریزی کند تا تغییری در خودش ایجاد کند، اجرای این برنامه یک سال باید طول بکشد تا اثر بگذارد(امام صادق(ع): مَنْ عَمِلَ عَمَلًا مِنْ أَعْمَالِ الْخَیْرِ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً وَ لَا یَقْطَعْهُ دُونَهَا؛دعائم الاسلام/1/214) (إِیَّاکَ أَنْ تَفْرِضَ عَلَى نَفْسِکَ فَرِیضَةً فَتُفَارِقَهَا اثْنَیْ عَشَرَ هِلَالا؛کافی/2/83) (إِذَا کَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْیَدُمْ عَلَیْهِ سَنَةً ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَیْرِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ یَکُونُ فِیهَا فِی عَامِهِ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُون؛ کافی/2/82) ( امام باقر(ع): مَا مِنْ شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عَمَلٍ یُدَاوَمُ عَلَیْهِ وَ إِنْ قَلَّ؛ کافی/2/ 82)
کسانی که میخواهند برای برنامههای یکسالۀ خودشان تصمیم بگیرند، بهترین روز برای شروع این برنامه، همین روز 24اُم ماه رمضان است. مثلاً ممکن است کسی برای خودش برنامهریزی کند و بگوید: «من از امروز تصمیم میگیرم، دعای عهد بخوانم» یا «دعای اللهم کن لولیک» را بعد از هر نماز بخوانم، یا لااقل روزی یکبار بعد از یکی از نمازها، بخوانم. یا اگر قبلاً نوافل نمیخواندم، تصمیم بگیرم که لااقل نافلۀ نماز عشاء(دو رکعت نشسته) را بخوانم، یا نماز غفیله را بخوانم. یا سورۀ «یس» بخوانم و به حضرت زهرا(س) یا به گذشتگان و ذویالحقوق، هدیه کنم، یا هر شب قبل از خواب، سورۀ واقعه بخوانم که برای افزایش رزق و روزی خیلی مؤثر است، یا تصمیم بگیرم که بینالطلوعین، دیگر نخوابم.
فکری به حال خود کنیم....
شب های بیقراری
اصول قضاوت و داوری در کلام حضرت علی (ع)
آیا در تربیت قاضی و وکیل و مدیران دستگاه قضایی، سیره پیامبر وعلی علیه السلام جزو مواد درسی شده است، اگر شده چرا وضعیّت موجود در قوه قضائیّه برخلاف قضاوت و دستگاه قضایی در اسلام است؟
کدام یک از رؤساء و قضات دستگاه قضایی ایران، عهدنامه مالک اشتر را ملاک قضاوت و حصول شرائط قاضی قرار داده اند؟
چه میزان از قوانین و احکام مورد استناد در آراء قضایی صادره در ایران با اسلام مطابق می باشد؟
چه میزان …
اصول واضح و کاربردی و دستورالعمل قوه قضائیه و قضات در کلام پیامبر و علی علیه السلام
منع قضاوت با اندکی علم فقه
قال الامام صادق علیه السلام: “لا یَطمَعَنَّ قَلیلُ الفِقهِ فی القَضاءِ”
“کسى که اندکى فقه (مسائل حقوقى و احکام قضایى) مى داند، هرگز نباید به کار قضاوت چشم طمع داشته باشد.” بحار الأنوار: ۱۰۴ / ۲۶۴ /۵
چه میزان از قضاوت دستگاه قضایی به مسائل حقوقی و اصول و احکام قضایی اسلام مسلّط بوده و براساس آن حک می کنند؟
منع از قضاوت بر اساس ظن و گمان
چه میزان از قضاوت ها بدون بررسی دقیق و کامل و بر اساس حدس و گمان قاضی انجام می شود؟
قال الامام علی علیه السلام: “لَیسَ مِنَ العَدلِ القَضَاءُ عَلَی الثَّقَةِ بِالظَّنِّ.”
امام علی علیه السلام فرمودند: “قضاوتی که با تکیه به ظن و گمان باشد، عادلانه نیست".
نهج البلاغة، حکمت ۲۲۰
امام على علیه السلام : “خَمسَةُ أشیاءَ یَجِبُ علَى القاضی الأخْذُ فیها بظاهِرِ الحُکمِ : الوِلایَةُ والمَناکِحُ والمَواریثُ والذَّبایحُ والشَّهاداتُ ، إذا کانَ ظاهرُ الشُّهودِ مَأمونا جازَت شَهادَتُهُم ولا یَسألُ عن باطِنِهم “
“پنج چیز است که باید قاضى (درباره آنها) به ظاهِر حُکم عمل کند :
ولایت (حقّ ولایت و سرپرستى که خداوند ، یا امام براى هر کس ، یا ولىّ طفل قرار داده است) ، همسران (یعنى مسأله زناشویى که بین مسلمانان مشهوراست)، میراث ها، ذبایح(حلال بودن کشتار مسلمانان) و شهادات. هر گاه شهود، در ظاهر امین و در خور اعتماد باشند ، شهادت شان پذیرفته است و لازم نیست از باطن آنها جست وجو کرد”
الخصال : ۳۱۱ / ۸۸ منتخب میزان الحکمة :۴۷۲
صفحات: 1· 2
زنی که دوستی با وی نجات بخش مسلمانان است
کجا مثل خدیجه پیدا می شود؟/زنی که دوستی با وی نجات بخش مسلمانان است
حضرت خدیجه کبری(س) بانوی بزرگ تاریخ اسلام، همدم شبهای تاریک رسولالله(ص) که بیشک تأثیری عظیم بر رشد نهال مقدس اسلام داشت، مظلومانه زیست و مظلومانه درگذشت و هنوز پس از گذشت قرنها آنچنان که بایدوشاید شناختهنشده است.
خدیجه(س) در سختترین شرایط پیامبر گرامی اسلام پا به پای ایشان در برابر تمام دنیای کفر ایستاد و از نثار مال و جان خویش باکی نداشت. برای ایشان همین افتخار بس که نخستین بانوی مسلمان است و فرزندان و نوادگانش ستارههای درخشان آسمان ولایتاند.
بهترین همسر برای پیامبر اکرم (ص)
خدیجه (س) پس از ازدواج با پیامبر اکرم (ص) همواره سعی میکرد در راه رضای ایشان گام بردارد و همواره پناهگاه آلام رسول خدا (ص) بود. پیامبر نیز به حضرت خدیجه (س) علاقه بسیار داشت و همواره از او به نیکی یاد میکرد. در بیان علاقه پیامبر (ص) به حضرت خدیجه (س)، عایشه - همسر پیامبر - نقل کرده است:
من همواره از اینکه روزگار خدیجه را درک نکرده بودم، تأسف میخوردم و از علاقه پیامبر به او در شگفت بودم؛ چراکه پیامبر، او را بسیار یاد میکرد و اگر گوسفندی میکشت، به سراغ دوستان خدیجه میرفت و سهمی برای آنها میفرستاد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله درحالیکه خانه را ترک میکرد، خدیجه علیهاالسلام را یاد کرد و از او تعریف کرد. کار بهجایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و باکمال جرئت گفتم: «وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است!» گفتار من چنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره او ظاهر شد. رو به من کرد و فرمود: «ابداً چنین نیست… هرگز همسری بهتر از آن نصیب من نشده است. او هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به سر میبردند؛ او ثروت خود را در سختترین لحظات در اختیار من گذاشت؛ خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد!»[1]
لذتهای بهشتی
لذتهای بهشتی
مثل دیدن و خوردن
هلو نیست
که از آن سیر شویم
لذتهای بهشت
از جنس لذت محبت مادر،
از جنس لذت دانستن،
از جنس داشتن خداست
رضایت از زندگی
کتابخوانی
مسئله این نیست که خرید کتاب چقدر گران تمام می شود.
مسئله این است که اگر کتاب نخوانی چقدر برایت گران تمام می شود
البته هر کتابی هم ارزش خواندن ندارد
آب آسمانی ( آب نیسان)
آب آسمانی ( آب نیسان)
جمعى از اصحاب نشسته بودند حضرت رسول مکرم ص داخل شد و بر ايشان سلام فرمود و ايشان جواب سلام گفتند پس حضرت صلي الله عليه و آله فرمود كه مىخواهيد دوائى را كه جبرئيل به من ياد داده تا محتاج به دواى اطبّا نباشم، به شما ياد دهم؟ پس حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و سلمان و ديگران سؤال نمودند كه آن دوا چيست؟ حضرت رسول صلى الله عليه وآله و سلم به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خطاب نمود و فرمود كه در ماه نيسان رومى آب باران میگيرى و
هفتاد مرتبه سوره «فاتحة الكتاب»
و هفتاد مرتبه «آيةالكرسى»
و هفتاد مرتبه سوره «قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِروُنَ»
و هفتاد مرتبه سوره «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلى»
و هفتاد مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»
وَ هفتاد مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»
و هفتاد مرتبه سوره «قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ»
و هفتاد مرتبه «لااِلهَ اِلاَّ اللَّهُ»
و هفتاد مرتبه «اللَّهُ اَكْبَرُ»
و هفتاد مرتبه «اَللّهُمَّ صَلّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ»
و هفتاد مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ»
بر آن مي خواني وهفت روز (در برخي از روايات چهل روز آمده) در بامداد و شامگاه از آن آب مىآشامى. به حقّ آن خداوندى كه مرا براستى بر خلق مبعوث گردانيده است سوگند ياد مىكنم كه جبرئيل گفت كه حق تعالى بردارد از كسىكه اين آب را مىآشامد هر دردى را كه در بدنش باشد و او را عافيت بخشد؛ و دردها را از بدن او و استخوانهاى او بيرون كند و اگر در لوح دردى براى او مقدّر شده باشد محو نمايد. … حقّ تعالى بر شما از آسمان آبى براى آنكه پاك گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شيطان را و دلهاى شما را محكم گرداند و ثابت گرداند…
اخلاق
پنج اصل دین در صلوات وجود دارد
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: پنج اصل دین در صلوات وجود دارد. «اللّهم» توحید است. «صلّ علی محمد» نبوت است. «و آل محمد» یعنی امیرالمومنین و اولادش. این هم امامت. توحید را که قائل شدیم، معاد را هم قائلیم و چون حق محمد و آل محمد(ص) را ادا کردیم عدالت است. قربان این مستحب که با آن هر پنج اصل دین را اقرار کردیم.
زمانی خیلی زود میگذرد. ان شاء الله روزی برسد که قلبها قشنگ قاطی شود. هرچه بنشینیم ساعت راه نمیرود. همه چیز میایستد؛ خورشید، ستارهها، ماه. آن جا قیامت است. بالاخره میرسیم. به قیامت خیلی نزدیکیم.
کتاب طوبی محبت – ص 113
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی
چندقطره بنزین
خدایا از ما بگیر... / استاد مطهری
توصیههای قرآن برای انتخابکنندگان و انتخابشوندگان
به دلیل نزدیکی به انتخابات، صحبت از بصیرت و نفوذ در چند ماه گذشته زیاد شده است. بحث نفوذ و اثرپذیری، یک بحث صرفاً سیاسی نیست و همه ما در مسایل مختلف زندگی تأثیرپذیر هستیم. پس باید به عنوان یک انسان راههای اغفال، نفوذ و اثرپذیری را بشناسیم. در این خصوص با نگاهی به قرآن تذکراتی را به مردم عزیز و کاندیداهای محترم میدهم:
1. پای هر سخنی ننشینیم و به هر سخن و خبری اعتماد نکنیم. قرآن میفرماید: «إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّـهِ یُكْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» (نساء/140) هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! یعنی چنین جلسهای را ترک کنید. در جای دیگر قرآن میفرماید: «إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/6) اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید. در آیه دیگر داریم: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهًْ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» (بقره/204) بعضی از مردم حرف که میزنند، تو که پیغمبر هم هستی، به عجب درمیآیی که چقدر قشنگ و عالی صحبت میکند. اما او سرسختترین دشمنان است.
یا میفرماید: «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» (انعام/112) بعضیها حرف که میزنند، طلایی حرف میزنند، اما حرفشان باطل است. مثل گل زیبایی که ریشهاش در پِهن است.
قرآن میفرماید: اگر خودتان اهل تشخیص هستید، به همه حرفها گوش بدهید و بهترینشان را انتخاب کنید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17و18) پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند. مثالی بزنم: اگر برقکش هستید، میتوانید دست به هر سیمی بزنید وگرنه نباید دست بزنید.
2. به هر سوگندی اطمینان نکنیم. بعضیها قسم میخورند، اما دروغ است. اولین قسم تاریخ، دروغ بود. شیطان در آن باغی که آدم و حوّا بودند، قسم خورد که من خیرخواه شما هستم: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» (اعراف/21) در آیه دیگر میفرماید: «اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهًًْْ» (مجادله/16) آنها سوگندهای خود را سپر قرار دادند، یعنی قسم میخورند، ولی دروغ میگویند. بعضی میگویند: خدا شاهد است، حرفهایم راست است. ولی همین خدا شاهد است را که میگوید، دروغ است: «وَیُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ» (بقره/204)
علامه طباطبایی ره / توبه
علامه طباطبایی ره
توبه دو بازگشت از خداوند متعال به بنده و یك بازگشت از بنده به سوى خداوند سبحان
نخست خداوند به بنده توبه و رجوع نموده و او را متوجه گناهش مى كند، سپس بنده به سوى خداوند توبه و بازگشت مى كند ، .
آن گاه خداوند با مغفرت به سوى بنده رجوع نموده و توبه ى او را مى پذیرد و او را مى آمرزد..
.
در حقیقت توبه ، نظیر آب کری است ، که همه چیز را پاک میکند.
آخرین پرواز/ زیبا و واقعی
صدام پیش از جنگ و در اجلاس سران عدم تعهد در هاوانا میزبانی بغداد را برای اجلاس بعدی گرفته بود تا ژست یک صلح طلب را به نمایش بگذارد.
او با ترسو خواندن خلبانان ایرانی گفته بود:
«هیچ خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد.» نیروی هوایی ارتش ایران در صدد انجام حملاتی به بغداد برآمد تا عدم امنیت این شهر برای برگزاری اجلاس را ثابت کند.
یکی از این خلبانان عباس دوران بود. تصمیم بر این میشود که سه فروند فانتوم کاملاً مسلح به پرواز درآیند. هر سه تا مرز پرواز کنند و تنها دو فروند از مرز گذشته و فانتوم سوم در همانجا منتظر بماند تا در صورت نیاز به آنها بپیوندد. هدف آنها بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان هتل اجلاس عدم تعهد بود. هر سه تا مرز پرواز میکنند آنگاه یکی جدا شده و دو فروند دیگر به فرماندهی دوران وارد خاک عراق میشوند.
هواپیماها در حدود ۳۰ کیلومتری شهر بغداد با ۳ دیوار آتش در مقابل خود مواجه میشوند. پس از عبور از دیوارهای آتش دشمن چند گلوله به یکی از هواپیماها برخورد میکند. موتور سمت راست هواپیمای دوران از کار میافتد ولی او بازهم تصمیم به ادامه عملیات میگیرد؛ بنابراین هواپیماها بهسمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسیر میدهند و با اینکه پدافند دشمن بسیار قوی است اما تمام بمبها را روی این پالایشگاه تخلیه میکنند.
بعد از تخلیه بمبها به مسیری ادامه میدهند که در واقع این مسیر در نهایت به سالن کنفرانس سران غیرمتعهدها ختم میشده است. در همین زمان عقب هواپیمای دوران نیز مورد اصابت چندین گلوله ضدهوایی قرار میگیرد؛ بهطوری که از دم هواپیما تا محل قرار گرفتن کابین خلبان آتش میگیرد
منصور کاظمیان، خلبان کابین عقب به درجات و نشانگرها نگاه کرده و متوجه میشود که از کار افتادهاند؛ بنابراین تصمیم به خروج از هواپیما و ایجکت خود و دوران میگیرد؛ ولی قبل از کشیدن دستگیره خروج اضطراری، صندلی ایجت کابین عقب (احتمالا به دلیل رسیدن آتش به صندلی) عمل کرده و کاظمیان بصورت خودکار به بیرون پرتاب میشود. اما عباس دوران با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای خود را که در آتش میسوخت به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در کشور عراق شد. این عملیات تحت عنوان “عملیات بغداد” نام گرفت
خاکریز خاطرات
بخشی از نامه علامه طباطبایی ره به فرزندش
بخشی از نامه علامه طباطبایی ره به فرزندش :
بعضی گمان می کنند که اول باید حالت توحید و خلوص بیاید تا انسان از غم و افسردگی نجات پیدا کند
.
ولی مطلب کاملا برعکس است. انسان باید ابتدا از مسائل مادی بگذرد و سود و زیان در نظر او یکسان گردد تا روزنه ای از توحید و خلوص در قلب او باز شود.
.
کسی که دلش از افکار پریشان مادی مالامال است و ظرف روحش از غم ها و غصه های جانکاه مملو است، امکان ندارد که با خدا ارتباط حقیقی پیدا کند.
.
باید از تمام غم ها خالی شد تا غم او و فکر او در روح پیدا شود.
منبع: علاّمه سيّد محمّدحسين طباطبايي، مجموعه مفاخر ايران زمين، جلد 9،
مركز آموزش سازمان فرهنگي، هنري شهرداري تهران، چ اوّل 1385
ذکری از آیتالله جاودان برای حل مسائل ازدواج
آیتالله جاودان از اساتید اخلاق تهران است که مرجع پاسخ به سوالات مختلف بسیاری از جوانان است. بصورت حضوری در جلسات هفتگی ایشان و یا از طریق سایت اینترنتی آیتالله میشود سوالها را پرسید.
یکی از سوالاتی که برای آیت الله جاودان آمده به این شرح است: «باعرض سلام. مادری نگران دختر خویش است . تعداد خواستگاری ها خیلی زیاد شده و چند سال است که ادامه دارد اما علی رغم مطلوب بودن شرایط دختر از نظر خانوادگی ، دینی و اخلاقی و تا حدودی ظاهری ، به طرز غیر طبیعی ، دیدار اول ، دیدار آخر است و دیگر خبری از خانواده پسر نیست. با توجه به ضربههای روحی پیاپی که مادر و دختر متحمل میشوند ، آیا این اتفاق دلیل خاصی دارد و آیا راه حل یا دعایی خاص در این رابطه وجود دارد؟»
آیت الله جاودان در پاسخ نوشتهاند:« سلام علیکم و رحمة الله. تا خدای متعال و الطاف او هست نباید ناامید شد. بعضی از علماء گفته اند دختر خانم بعد از نماز صبح هرروز 129 مرتبه ذکر یا لطیف بگوید انشاالله گره باز میشود. خود شما قرآن ختم کنید و به محضر حضرت نرجس خاتون هدیه کنید این کارها را هردو ادامه دهید انشاالله موثر خواهد شد».
شهید بهشتی/ افسرده نباشید
یک چیز را من از شما می خواهم که خود هم به آن عمل می کنم.
هیچ کس مرا در این دوره ی نشیب و فراز انقلاب،
در سخت ترین شرایط نتوانسته است با قیافهی افسرده ببیند!
چرا افسرده باشیم؟
ما که به دنبال « احدی الحسنیین» هستیم (شهادت یا پیروزی) دیگر چرا افسردگی؟
افسرده نباشید!
چهرهها شاداب باشد!
نشاط داشته باشید!
آن وقت شعارتان همین است که آمریکا و مزدورانش هیچ غلطی نمی_توانند بکنند….
.
.
.
شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی
حدیث فاطمیات
یكی از فضایل و مقامات بانوی مكرمه، حضرت معصومه علیهاالسلام محدّثه بودن ایشان است.
احادیثی از آن بزرگوار در كتب حدیثی موجود است . یكی از آنها معروف به حدیث فاطمیات میباشد که در كتب مسطور است.
علت نام گذاری این حدیث به فاطمیات اینست كه روایت كنندههای آن، جز یكی دو نفر، همه فاطمه نام میباشند و حدیثی بسیار جالب و ارزنده است. این حدیث سابقاً در حاشیه در طلاکاری ضریح مقدس هم منقوش بوده و در كتاب آثار الحجه، ج 1، ص 8 هم نقل شده است.
متن حدیث به همراه سلسله راویان :
عن فاطمة بنت الحسین الرضوی عن فاطمة بنت محمّد الرضوی عن فاطمة بنت ابراهیم الرضوی عن فاطمة بنت الحسن الرضوی عن فاطمة بنت محمّد الموسوی عن فاطمة بنت عبدالله العلوی عن فاطمة بنت الحسن الحسینی عن فاطمة بنت ابی هاشم الحسینی عن فاطمة بنت محمّد بن أحمد بن موسی المبرقع عن فاطمة بنت احمد بن موسی المبرقع عن فاطمة بنت موسی المبرقع ((عن فاطمة بنت الإمام أبی الحسن الرّضا عن فاطمة بنت موسی بن جعفر عن فاطمة بنت الصادق جعفر بن محمّد عن فاطمةبنت الباقر محمّد بن علی عن فاطمة بنت السجّاد علی بن الحسین زین العابدین عن فاطمة بنت ابی عبدالله الحسین عن زینب بنت امیرالمؤمنین عن فاطمة بنت رسول الله علیها السلام )) قالت:
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «ألا من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیداً.» هر كس با محبت آل محمد بمیرد، شهید مرده است.
منبع:
برگرفته از كتاب قم در گنجینه دانشمندان، حاج شیخ محمّد شریف رازی، با تصرف .
خلاصه ای از زندگی پربرکت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.
حضرت معصومه (س) سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره میگوید: ?هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد?. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والامقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) ?عالمه غیر معلمه? بوده است.
حضرت معصومه (س) مظهر فضایل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: ?آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.
تاثیرگذاری تاریخی حوزه های علمیه در مسائل سیاسی
در طول زمان، در مسائل سیاسی هم این حوزهها[ی علمیه] تأثیر گذاشتند، و ما این را در تاریخ گذشتهی خودمان هم دیدهایم؛ مثل دوران علامهی حلی (رضوان اللّه علیه) که مدرسهی سیار داشت و طلاب را حتّی با خود در شهرها و بلاد گوناگون حرکت میداد؛ و قبل از آن، در زمان شیخ طوسی و شاگردان آن بزرگوار، که در آفاق دنیای اسلام پخش میشدند چه در طرف شرق، چه در طرف غرب؛ مثل شهرهای شام و طرابلس و مصر و دیگر مناطق و یا در زمان سیّد مرتضی و چه در زمانهای نزدیک به زمان ما، مثل دوران قبل از شیخ انصاری ، زمان مرحوم کاشف الغطاء که حوزههای علمیه آن وقت در وضع تحولات جاری زندگی مؤثر بودند؛ و بعد شاگردان شیخ انصاری مثل مرحوم میرزای شیرازی و بعد آخوند خراسانی و دیگرانی که نقش آنها را در قضایای قبل از مشروطیت و در خود قضیهی مشروطیت و بعد از آن تا زمان ما، همه میدانند (یعنی باید گفت همه هم نمیدانند. متأسفانه این جزو مباحث کم تحقیق شده و کمکار ماست؛ باید همه بدانند.
(اینها چیزهای دانسته شده و شناختهشده و ثبت و ضبطشدهیی است)؛ و چه در زمان ما، که تحرک ملت و تحقق انقلاب اسلامی و حدوث جامعهای با پایههای اسلامی، به وسیلهی حوزههای علمیه انجام گرفت. استاد حوزهی علمیه بود که پیشاهنگ بود. طلاب و فضلای حوزهی علمیه بودند که در سرتاسر کشور، سربازان آن فرمانده و آن رهبر بودند. کاری انجام گرفت که در طول تاریخ اسلام، از بعد از صدر اول تا امروز انجام نگرفته بود، و آن تحقق این نظام اسلامی بود.
در دوران بعد از انقلاب تا امروز هم که حضور طلاب و حوزههای علمیه در مراحل مختلف انقلاب واضح است.
۱۳۷۰/۰۶/۳۱
بیانات مقام معظم رهبری در آغاز درس خارج فقه
نکته مهم در هنگام دعاکردن
ما طالب امام هستیم؟!/سید مهدی شجاعی
ما اساسا طالب امام نیستیم، طالب حل مشکلاتمون توسط امام هستیم!
…..
اصلا جایگاه فرمانده و سرباز، در ذهن و دلمون عوض شده.
فکر می کنیم امام موظفه از ما اطاعت کنه و ما رو به خواسته هامون برسونه،
ولی خودمون رو موظف به اطاعت از امام نمی بینیم.
…
آنچه عمق این فاجعه رو بیشتر می کنه،
اینه که امام به دلیل کرامت ذاتی اش این معادله ی غریب رو پذیرفته و گلایه ای هم نمی کنه
و این ماییم که احساس طلبکاری داریم!
برشی از رمان کمی دیرتر
نوشته سید مهدی شجاعی
همنشین همیشگی
آیت الله بهجت:
کسیکه بداند هر که خدا را یاد کند،
خدا همنشین اوست؛
احتیاج به هیچ وعظی ندارد.
عکس - دست خط آیت الله بهجت
خوش و بش مؤمن در جمع و تفکر در تنهایی/اسستادمطهری
خوش و بش مؤمن در جمع و تفکر در تنهایی
خدای متعال دوست می دارد مردمی را که وقتی در جمع دیگران می نشینند عبوس نمی کنند، بلکه با مردم خوش و بش می کنند، شوخی می کنند، به اصطلاحِ دیگر “ادخال سرور” در قلب مؤمنین می کنند.
می دانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع تکبری بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره شان را بگیرند، به مردم بی اعتنایی کنند، یعنی همه شما اهل جهنم هستید، همه شما مورد خشم خدا هستید و مورد خشم من؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است…
[در روایت است که] خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان جمع است، برای اینکه دیگران را مسرور کند سخنان خوشحال کننده می گوید ولی وقتی که تنها می ماند به فکر و اندیشه فرو می رود … و عبرتها به نظرش می آید.
استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج10، ص39
عبوس کردن: چهره در هم کشیدن (لغت نامه دهخدا)
ذکر/حضرت بهاءالدینی قدس سره
حضرت بهاءالدینی قدس سره
به تسبیح و ذکر و ورد گول نخورید.
ممکن است چیزی عادت انسان شود وقتی عادت شد ترک آن وحشت آور است و منشا اثر هم نیست .
انسان گاهی مثل ضبط صوت می شود. می گوید و می خواند و هیچ حالی او نیست. لذا چیزی عاید خود او نمی شود.
روزی امام صادق علیه السلام بر جمعی گذشتند که حلقه ذکر تشکیل داده بودند به آنها فرمود:
ذکر؛ اوراد زبانی نیست. ذکر، خدا را متذکر بودن و در برابر معصیت و گناه حالت وقایه و خود نگهداری داشتن است.
رمز موفقیت
رمز موفقیت
یكی از رمزهای موفقیت من این است كه اساتید خود را دعا كنیم سعی كنید نام اهل بیت علیهم السلام را با عظمت ببرید.
زیرا آن بزرگواران در اصل اساتید ما هستند و همه علوم به آنها ختم می شود.
لذا با احترام نام ببرید؛
مثلا بگویید امیرمؤمنان علی ابن ابیطالب علیه السلام
یا فاطمه زهرا سلام الله علیها …
فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی
علم بدون منفعت/حاج آقای قرائتی
در بعضى شب هاى جمعه كه در نجف بودم توفيقى بود كه به كربلا مى رفتم
و از آنجا كه دعا زير گنبد امام حسين عليه السلام مستجاب است ،
از استادم پرسيدم : چه دعا و درخواستى از خدا در آنجا داشته باشم ؟
ايشان فرمودند: دعا كن هر چه مفيد نيست ، علاقه اش از دل تو بيرون رود.
بسيارند كسانى كه علاقمند به مطالعه يا كارى هستند كه علم يا كار بى فايده است .
در دعا نيز مى خوانيم : ((اعوذ بك مِن عِلم لاينفع )) خداوندا! از علم بدون منفعت به تو پناه مى برم .
حاج آقای قرائتی
مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد
امام صادق (ع)
إِنَّ المومن يَغبِطُ و لایحسد و المنافق یحسد و لا یغبط
مؤمن غبطه مى خورد و حسادت نمى ورزد، منافق حسادت مى ورزد و غبطه نمى خورد.
حکایت خوبان
حقیقتی دردناک
اینگونه سخن بگوییم..
چرا باور نذاریم نماز اول وقت ما را نجات می دهد؟
مرد خدا نمی میرد
آفات رابطه با خلق بدون توجه به معنویت
اگر انسان رابطه ای با خلق داشته باشد که رابطه ی او با خالق در آن سهیم نباشد، اشکالات فراوانی پدید می آید و باعث می گردد که رابطه ی او با خلق نیز از بین برود. انسانی که دیدش محدود به رابطه ی خود با خلق باشد، نمی تواند کمک کار خلق باشد.
بنابراین قرآن می فرماید : اَراَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّین. فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتیمَ
آیا دیدی کسی که منکر رابطه ی بین خلق و خالق بود چه کرد؟!
منکر دین، یتیم را که سمبل محرومان جامعه است با تندی از خود راند؛ یعنی چنین موجودی که منکر رابطه ی بین مخلوق و خالق است، هیچ گاه حاضر نیست که دست از مادیتی که خود به دست آورده است بردارد و آن را به دیگری بدهد.
وَ لایَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسکینٍ
چنین انسان هایی، هیچ گاه دیگری و یا خود را وادار نمی کنند که از افراد زمین گیر، دستگیری کنند.
یتیم یعنی کسی که بی سرپرست است و به سنی نرسیده است که بتواند در جامعه مشغول به فعالیت شود. مسکین کسی است که از کار افتاده است؛ یعنی ممکن است که پیش از این مشغول کار بوده، لکن اکنون توانایی کار را ندارد.
تفسیر
حاج_آقا_مجتبی _تهرانی
حدیث....
......
کرامات حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم “
احمد حنبل ، در مسند خود، از عبدالرحمن بن عوف روايت كرده است :
روزي رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از مدينه بيرون رفت ، وارد نخلستان شد، به سجده رفت . سجده آن جناب ، آن قدر طول كشيد كه من ترسيدم مبادا آن حضرت ، وفات كرده باشد. آمدم به آن حضرت نگريستم . سر مبارك را از سجده برداشت ، و فرمود: تو را چه مي شود؟
من صورت حال را به عرض رسانيدم . فرمود: جبرييل بر من نازل شد، و گفت مي خواهي تو را بشارت دهم ؟ به درستي كه حق تعالي فرمود: هر كه بر تو صلوات فرستد، من بر او صلوات مي فرستم . و هر كه بر تو سلام گويد، من بر او سلام مي گويم .
منبع.کتاب آثار و بركات صلوات در دنيا، برزخ و قيامت
اگر رهنمودهای مسیح اجرا میشد...
شرح در تصویر
شرح در تصویر
ایمان همراه عمل صالح است.
زندگی به سبک بهترین انسان
_هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
_در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
_نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
_هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
_وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
_با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
عشق برتر
من جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته ى لباس و قيافه اش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچه اش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همين بس كه از لباسش و اتويش و قيافه اش تحسين كنى و يا از طرز تهيه ى آن بپرسى. او عاشق ظاهر سازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلى ها بريده بود تا اينكه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى.
جوانك در آن لحظه ى بحرانى از رنجهاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش كرده بود و به محبوبه اش مى انديشيد و سخت به او مشغول بود.
او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباسهايش را پاره مى كرد و زخمها را مى بست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده است.
هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد، عشقهاى كوچكتر نردبان آن خواهند بود.
(برگرفته از کتاب آیه های سبز از داستان های تربیتی استاد صفایی حائری)
احادیث امام حسن عسگری (علیه السلام)
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به اسم اعظم خدا نزديك تر از سياهى چشم است به سفيدى آن. مواعظ امامان عليهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، جلد 1 صفحه 318
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود : از تواضع سلام كردن به هركس است كه به او برخورد مي كنى و نشستن در محلى از مجلس كه كمتر از مقام تو است. مواعظ امامان عليهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، جلد 1 صفحه 318
حضرت امام حسن عسکری (ع) فرمود : از بزرگترين مصيبت ها كه پشت انسان را مي شكند همسايه ايست كه اگر خوبى ببيند می پوشاند و اگر بدى ببيند افشا مي نمايد.مواعظ امامان عليهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، جلد 1صفحه318
یلدای مهدوی
توکل مفهومی حماسی یا مخدر/شهید مطهری
توکل مفهومی حماسی یا مخدر/شهید مطهری
توكل در قرآن يک مفهوم زنده كننده و حماسى است؛ يعنى هرجا كه قرآن مى خواهد بشر را وادار به عمل كند و ترسها و بيمها را از انسان بگيرد، مى گويد نترس و توكل به خدا كن، تكيه ات به خدا باشد و جلو برو، تكيه ات به خدا باشد و حقيقت را بگو، به خدا تكيه كن و از كثرت انبوه دشمن نترس.
وقتى كه شما توكل را در ميان تفكر امروز مسلمين جستجو مى كنيد، مى بينيد يک مفهوم مرده است. وقتى مى خواهيم ساكن بشويم و جنبش نداشته باشيم، وقتى مى خواهيم وظيفه را از خودمان دور كنيم و آن را پشت سر بيندازيم به توكل مى چسبيم. مفهوم توكل درست وارونه آن چيزى كه قرآن تعليم داده در افكار ما وارد شده است.
احیاء تفکر اسلامی ،ص 58
ترس از خدا در کلام شهید مطهری
معنای ترس از خدا در کلام شهید مطهری
ذات خداوند موجب ترس و وحشت نیست، اما اینكه می گویند از خدا باید ترسید یعنی از قانون عدل الهی باید ترسید. عدالت هم به نوبه خود امر موحش و ترس آوری نیست.
انسان كه از عدالت می ترسد در حقیقت از خودش می ترسد كه در گذشته خطا كاری كرده و یا می ترسد كه در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز كند
(استاد مطهری، ده گفتار، ص18)
سلام های ما چه رنگی است؟
سلام های ما چه رنگی است؟
ما یک گاری چی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت حاج آقا سلام، ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید؟
گفتم بله.
گفت: فهمیدم چون سلام هایت تغییر کرده!
آقا می گوید من تعجب کردم گفتم: یعنی چه؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل
می گرفتی، حالم را می پرسیدی، همۀ اهل محل همین طور هستند.
هرکس خانه اش گازکشی می شود دیگر سلام علیک او تغییرمی کند.
این آقا که از بزرگان است فرمود: من فهمیدم سی سال، سلامم بوی نفت می داد. عوض اینکه بوی خدا بدهد.
راستی! سلام های ما چه رنگی است؟
شانس یکی از عوامل خیالی پیروزی
شانس یکی از عوامل خیالی پیروزی
شانس، یک واژه فرانسوی و مرادف بخت، اقبال و طالع است.
از دیرباز، این پندار خرافی در وجود داشته است که چیزی به نام شانس یا بخت، خوش بختی ها و بدبختی ها را پدید می آورد و رخدادهای ناگوار یا خوشایند را شکل می دهد. شگفت این است که مفهوم سعادت و شقاوت در فارسی نیز با پسوند بخت به کار می رود: خوش بخت و بدبخت، و بخت باز کردن و بستن بخت، دو اصطلاح رایج در عرف عوام گشته است. ترکیب هایی چون تیره بخت، بخت برگشته، سیاه بخت، شوربخت، سبزبخت و خوش اقبال و بد اقبال، ادبیات ما را آکنده کرده است. بخت، چون برگشت، پالوده، دندان بشکند.
برد وباخت در قمار بازی و بلیت های بخت آزمایی از یک طرف، و مسابقات ورزشی و جایزه های کلان و غیر کلانی که بانک ها می دهند، از طرف دیگر، عواملی هستند که باور به شانس را ترویج و تقویت کرده اند. حتی برای کودکان ما چیزهایی ساختند به نام «شانسی»، تا از آغاز کودکی، این خرافه را به کامشان بریزند.
در جهان بینی توحیدی، جهان با اراده حکیمانه خداوند اداره می شود و همه رخدادها بر اساس تقدیر الهی شکل می گیرد. بی تردید، هر رخدادی حکمتی دارد. هیچ چیز، پدیده تصادف نیست و هیچ حادثه ای بدون تقدیر حکمت آمیز خداوند به وقوع نمی پیوندد.
حضرت علی(ع) می فرماید:
کارها چنان رام تقدیر است که گاه، مرگ در تدبیر است.
در بینش شانس گرایان، توان ارزیابی و سنجش عوامل واقعی شکست ها و پیروزی ها از انسان گرفته می شود و شخص شانس گرا به جای شناختن عوامل واقعی شکست ها و پیروزی ها، به یک عامل موهوم و ناشناخته گرایش پیدا می کند و زندگی را از قلمرو حرکت و سنجش عاقلانه و عالمانه دور می سازد.باور به شانس، یک توجیه جاهلانه برای گریز از قانونمندی های هستی است؛ یک دلیل تراشی غیرعلمی، غیر دینی و غیرفلسفی برای شکست ها و رخدادهای زندگی است؛ یک بهانه برای به حساب نیاوردن تنبلی ها، ناهنجاری ها، تباهکاری ها از یک سو و از سوی دیگر، نادیده انگاشتن تقدیرات الهی است.
شکست ها هرگاه درست سنجیده و انگیزه یابی شوند، پل پیروزی می گردند و پیروزی ها، اگر صحیح ریشه یابی گردند، گسترش و استمرار می یابند و هر دو، درس آموز می شوند؛ لیکن اگر شکست ها و پیروزی ها به شانس منسوب گردند، با این فرافکنی، نقش عوامل واقعی انکار می شود.
در بینش شانس گرا یک حالت منفی بافی و یک پندار خرافی جبرپذیر و تغییرناپذیر نسبت به سرنوشت شکل می گیرد و برخی بر این باور پا می فشارند که بخت ما از روز نخست، بد بوده است و دگرگون نمی شود.
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
باید به آنان گفت: برای کامیابی باید به کار، ابتکار، پشتکار، تدبیر و تقدیر اندیشید
قرآن کریم می فرماید:
وَ أَنْ لَیسَ لِلإنسانِ إلّا ما سَعی .
و این که برای انسان، بهره ای جز تلاش او نیست.
حضرت علی(ع) فرمود:
لا یَعدَمُ الصَبُورُ الظَفَرَ و إن طالَ بِهِ الزَّمانُ
صبر پیشه، پیروزی را از دست نمی دهد؛ گرچه زمان بر او بگذرد.
حدیث....
امام سجاد (ع) میفرماید:
اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو بیشتر بود بگو چون سنش از من بیشتر است بیشتر از من عبادت کرده پس ایمانش هم از من بیشتر است،
و اگر با کسی برخورد کردی که سنش از تو کمتر بود بگو چون سنش از من کمتر است پس گناهش هم از من کمتر است ،
و اگر با کسی برخورد کردی که هم سن و سال تو بود بگو من به گناه خود یقین دارم و ، به گناه او شک ،
پس در هر حالت ممکن است که او در نزد خداوند ازمن عزیزتر باشد.
احتجاج، شیخ طبرسی، ج2، ص52، نشر مرتضی.
اسارتها را بشناسیم
وقتی پفک و شیرینی و لباسهای رنگارنگ و هوس های بچه هایمان تمام زندگی ما شود
علی صفایی
نشانه عالِم شدن
ما اگر خواستیم ببینیم این درسی که به ما دادند عالِم شدیم یا نه، این دو نشان دارد؛
یک نشانِ ظاهری که قبلاً بیان شده، یعنی اگر ما توانستیم خوب تدریس بکنیم یا خوب تألیف بکنیم معلوم میشود این مطلب را فهمیدهایم.
ولی یک نشان باطنی دارد که بسیار عمیق است و آن این است که اگر مطلبی را فهمیدیم عالِم شدیم، اگر عالِم شدیم میشویم وَزین، سنگین، باوقار، متواضع؛ نه بیجا حرف میزنیم، نه بیجا کار انجام میدهیم. طرز نشستن ما، خوابیدن ما، گفتار ما، رفتار ما ادیبانه است. یعنی مؤدّب مینشینیم، مؤدّب حرف میزنیم، مؤدّب غذا میخوریم، ادبِ دینی داریم. در تمام شئون زندگی علم آدم را سنگین میکند حرفِ سبک نمیزنیم، حرف سبک گوش نمیدهیم، نوشتههای سبک نداریم، نوشتههای سبک را نمیخوانیم، حرفِ سنگین برای انسانِ سنگین است.
اینکه ذات اقدس الهی به رسولش فرمود: «اِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً» یعنی این حرف وزین است. سنگ، سنگین است ولی وزین نیست. علم وزین است، وزنه دارد، قرآن وزنه دارد، روایات و ادعیه وزنه دارند.
زندگی مومنانه
استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر میکند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:
1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
رنگ دنیا
بپا رنگی نشی
خدایا یاریمون کن تا تو این زمونه که هر گناهی رو رنگ کردن تا بهتر
بهمون بچسبه! رنگی نشیم
عشق
و اگر مــــی تــــوانی
أَنْ لَا یَعْــــرِفْنَ غَیْـــرَکَ
کاری کن همســـرت جز تو مــردی را نشناسـد !
علی علیه السلام/تحف العقول، النص، ص:87
بانـــــو!
پریشان است گیسویت ولی…
ولی پریشان تر از گیسوی تو پسری است که
میخواهد نگاهش را نگه دارد…
مگذار دلش را پریشانی گیسوانت بلـــرزاند…
شاید دلــِ او دار و ندار بانــــوی دیگریست…
نماز
تعاریف نماز:
1- نور مومن
2- معراج مومن
3- ستون دین
4- کلید بهشت
5- مکمل ایمان
6- نردبان قرب الهی
7- بازدارنده از زشتی
8- گردنه اسلام
9- مایه تقرب
10- تابلوی مکتب
11- داروی نسیان
12- شرط قبولی اعمال
زندگی
شهید دکتر مصطفی چمران
خانواده
بسم رب المنتظر
سوره نور، سوره ای است که مباحث آن عمدتاً پیرامون اخلاق و احکام خانواده و مقابله با ساختار شکنان خانواده می باشد. دقت در مفاهیم الفاظ این سوره، پرده از برخی از اسرار و زیبائی های ارتباط تنگاتنگ این سوره با مباحث خانواده و سپس ارتباط مباحث خانواده با موضوع مهدویت و سبک زندگی مهدوی بر می دارد.
اول. در آیه نخستین این سوره می خوانیم:
«سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَ فَرَضْنَاهَا وَ أَنْزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ.» (1)
«این سوره، سوره ای است که آن را فرو فرستادیم و (دستوراتش را) واجب ساختیم و در آن آیاتی روشن نازل کردیم تا شاید متذکر شوید.»
توضیح: تنها سوره ای از قرآن کریم که ابتدای آن لفظ «سوره» وارد شده این سوره است. کلمه سوره از ماده «سور» به معنای دیوار دور شهر و قلعه که آن را جدا می کند، می باشد و چون مباحث این سوره مربوط به خانواده است و خانه محل زندگی یک خانواده با دیواری جدا شده و حریم آن مشخص می گردد، در آیه اولش واژه «سوره» آمده است.
مخاطب خاص خدا
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ./روم.21
وقتی آدم به سن تکلیفش میرسد،میشود مخاطب خدا.یعنی خدا به آدم اجازه ی حرف زدن باخودش رامیدهد.
باعبادت کردنش.حالااین عبادت میشود روزه،رعایت حجاب،غیبت نکردن،دروغ نگفتن…
اماوقتی آدم به زمان«ازدواج»میرسد،میشود مخاطب «خاص» خدا…
آن وقت،هرلحظه از زندگی ات باخدا حرف میزنی،بیشترباخداحرف میزنی،خدابیشترنگاهت میکند،بیشترنگاهت می دارد…
وقتی به همسرت خدمت میکنی،برایش غذامیپزی،وقتی به همسرت محبت میکنی،حتی نگاه میکنی،حتی
دستش رابه گرمی میفشاری…وبه او«عشقت»آرامش میبخشی…
«تو ، داری با خدا حرف میزنی»
«تو ، مخاطب خاص خدایی»
وقتی طرفت خداباشد،همه چیزخوبست…
مجلس،مدرس
ویژگی های شخصیتی آیت ا… مدرس
شهید مدرّس یکی از الگوهای برجسته ی تاریخ معاصر کشور ما و از چهره های درخشانی است که ویژگی های شخصیتی او، نوع نگرش و جهت گیری هایش، جالب، اصولی، قابل تأمّل و الگوبرداری است. این ویژگی ها در زندگی و شخصیّت این رادمرد ایرانی فراوانند، ولی چون امکان بیان همه ی آن ها وجود ندارد، به بیست ویژگی شخصیّتی وی اشاره خواهد شد:
1. سلاست و روانی گفتار
شاهکار کم نظیر شهید مدرّس در دوران زندگی و فعالیت های گوناگونش را
می توان در گفتار او جست و جو نمود. سخنانش در عین سادگی، آن قدر پر محتوا، شیرین و روان بود که مخاطبان را جذب می کرد (1). وقتی در مجلس شورای ملّی پشت میر خطابه قرار می گرفت، همه مات و مبهوت بیانات او می شدند. مدرّس آن چنان سخن می گفت که نمایندگان بعد از او، خود را بی نیاز از ارایه ی مطلبی می دیدند. «علی مدرّسی»، در این زمینه می نویسد:
«بیانات مدّرس سلیس و روان است و ارتباط موضوعی دارد. ساده بودن و بی پیرایگی سخن مدرّس آن چنان است که خواننده احساس نمی کند که او بر کرسی خطابه و نطق قرار گرفته و آن چنان صمیمی مطلب را ادا می نماید که گاه انسان می اندیشد در کنار گوینده نشسته است. منطق محکم و استدلال قوی مدرّس در سراسر نطق های او روشن و آشکار است، به طوری که تقریباً کلّیه ی سخن گویان بعد از او در جلسات مجلس اعتراف نموده اند که سخن گفتن بعد از مدرّس بی اندازه دشوار و کار مشکلی است (2).»
«ملک الشعرای بهار»، هم در این رابطه می نویسد:
«هتاک و بی نزاکت و مفتری (3) نبود. حقایق در افکارش بسیار متمرکز بود تا ظاهرسازی و عوام فریبی و یکی از اسرار موفقیّت های او در خطابه نیز همین معنی بود…. او در سخنرانی و خطابه در عهد خود همتا نداشت (4).»
توکل
حدیث
امام حسین علیهالسلام:
بترس از ستم کردن بر کسی که به جز خدا یاوری ندارد.
“بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۸″
ماه صفر
اعمال روز اول ماه صفر
منابع:
کتاب : ترجمه مفاتيح الجنان،
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
آگاه باش كه اين ماه معروف به نحوست و بد يمنى است و براى رفع نحوست و بد يمنى چيزى بهتر از صدقه دادن و خواندن دعاها و استعاذات وارده نيست و اگر كسى بخواهد از بلاهاى نازله اين ماه، محفوظ بماند، چنانكه محدّث فيض و غير او فرمودهاند، هر روز ده مرته بخواند:
اى سخت نيرو، و سخت كيفر، اى عزيز، اى عزيز، اى عزيز، همه آفريدگانت در برابر عظمت خوار گشته، مرا از شهر آفريدگانت كفايت كن، اى نيكوكار، اى زيباكار، اى نعمتبخش، اى افزونكن، اى كه معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، من از ستمكارانم، پس دعايش را مستجاب كرديم، و او را [اشاره به رهايى حضرت يونس از دل ماهى] از اندوه نجات داديم، و اينچنين مؤمنان را نجات مىدهيم، درود خدا بر محمّد و خاندان پاك و پاكيزهاش. سيّد ابن طاووس براى هلال اين ماه دعايى روايت كرده.
روز اوّل: در سال سىوهفتم جنگ صفين درگرفت، و در اين روز در سال شصتويكم به قولى سر مبارك حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام را وارد دمشق كردند، و بنى اميّه آن روز را عيد قرار دادند، و آن روزى است كه در ان غصّهها تازه مىشود.
در عراق ماتمهايى بود كه آن را بحساب آوردند بنى اميّه در شام از عيدهاى خود
حجاب
خـوآهـــرم !!
سآدگــﮯ رآ زیـــور خویــش سـآز
تـآ محتــآج نـــگآه دیــگرآن نبآشــــﮯ
چــرآ که زنآن جـــلوه گــر فقیـــر نگآه دیگرآنند…
بدون شرح
با هم بخندیم نه به هم
با هم بخندیم نه به هم
اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید گروهى از زن ها هم گروه دیگرى از زن ها را مسخره کنند. شاید آن زن ها از این زن ها که دیگران را مسخره مى کنند بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویى نکنید و با لقب هاى زشت و ناپسند از یکدیگر نام نبرید .
یکی از شاخه های مهم و تأثیرگذار در ادبیات سیاسی و اجتماعی دیروز و امروز جهان، طنز و فکاهی با انواع و اقسام آن است. آیا طنز به قول مولانا جلال الدین رومی شکل دیگر خندیدن است؟ آن جا که می سراید «عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن» یا آن که دیگر خنداندن؟ یا استهزا و دست انداختن دیگران است؟
نظر قرآن درباره مسخره کردن دیگران
در قرآن کریم آیه هاى زیادى درباه مسخره کردن وجود دارد که مشهورترین این آیه ها آیه 11 سوره حجرات است. خدا در این آیه مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید گروهى از زن ها هم گروه دیگرى از زن ها را مسخره کنند. شاید آن زن ها از این زن ها که دیگران را مسخره مى کنند بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویى نکنید و با لقب هاى زشت و ناپسند از یکدیگر نام نبرید.» خدا در این آیه از همه ما مى خواهد که دیگران را مسخره نکنیم،
کسانى که مردم را مسخره مى کنند حتماً فکر مى کنند که خودشان عیب و نقصى ندارند، ولى اشتباه مى کنند. مسلمان واقعى نباید چنین کار زشتى را انجام دهد. اگر دقّت کنید مى بینید آیه یازده سوره حجرات این گونه شروع مى شود: «اى کسانى که ایمان آورده اید.» یعنى اگر واقعاً به خدا ایمان دارید نباید برادران و خواهران دینى خود را مسخره کنید.
در آیه نخست سوره همزه هم درباره مسخره کنندگان مى فرماید: «واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى.»
این مفهوم در آیات قرآنی با واژگان دیگری چون سخریه، ضحک، غمز، لمز و همز بیان شده است. البته برخی میان سخریه و استهزا تفاوت هایی قایل شده و گفته اند که استهزا در جایی به کار می رود که شخص بدون این که کاری انجام دهد ریشخند می شود ولی سخریه در آن جایی است که این ریشخند به خاطر کاری است که شخص انجام می دهد. (الفروق اللغویه ص50) ضحک به معنای خنده، غمز به معنای اشاره با چشم و ابرو، همز به معنای عیب جویی در غیاب شخص و لمز به معنای عیب جویی در حضور شخص و مسخره کردن وی آمده است که همه این ها جنبه ای از ابعاد استهزا می باشد. (لسان العرب، التحقیق، کشاف زمخشری ج4 ص795)
کسانى که مردم را مسخره مى کنند حتماً فکر مى کنند که خودشان عیب و نقصى ندارند، ولى اشتباه مى کنند. مسلمان واقعى نباید چنین کار زشتى را انجام دهد. اگر دقّت کنید مى بینید آیه یازده سوره حجرات این گونه شروع مى شود: «اى کسانى که ایمان آورده اید.» یعنى اگر واقعاً به خدا ایمان دارید نباید برادران و خواهران دینى خود را مسخره کنید
در آیات قرآنی از دو منظر به مسأله استهزا توجه شده است: نخست از منظر امور اعتقادی و مسایل مرتبط با آن است. این آیات که مربوط به حوزه عقیده و دین است به مسأله تمسخر مخالفان دین اشاره می کند و آنان را از این کار بازمی دارد و تهدید می کند.دوم ازمنظر امور اخلاقی به این مسأله توجه داده شده که این گونه رفتار نه تنها در شأن مؤمنان نیست بلکه ناهنجاری است که می بایست از آن پرهیز کرد. از این رو قرآن با اشاره به منشأ این ناهنجاری و آثار و پیامدهای اجتماعی و روحی و روانی آن و بیان عاقبت این کار به کسانی که در این وادی به استهزای مؤمنان می پردازند و آن را امری عادی برمی شمارند هشدار داده و تهدید به مجازات و کیفری سخت در آخرت می کند.
ریشه های روانی اجتماعی تمسخر
از نظر قرآن ریشه های متعددی را می توان برای این ناهنجاری اخلاقی برشمرد. از جمله علل این رفتار جهل و نادانی است. به این معنا که انسان جاهل بدون توجه به مسایل و فهم و درک درست آن تنها بر پایه ظاهر حکم کرده و رفتاری را به تمسخر می گیرد که اگر خوب دقت کند و در آن تأمل نماید درمی یابد که این دسته از رفتارها در آن اندازه نیست که بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسیار دیده شده است که برخی از استهزاکنندگان بدون فهم مسأله به تمسخر کردن می پردازند. (بقره آیه67)
دومین عاملی که موجب می شود تا شخص یا گروهی به تمسخر دیگران بپردازند خود برتر بینی و غرور و خودخواهی قومی و نژادی است.
تمسخر و اثر اجتماعی آن
از آثار نخست این عمل نابهنجار می توان به مسئله دامن زدن به اختلافات میان قوم ها و گروه ها اشاره کرد. به این معنا که مومنان را از یک دیگر دور ساخته و الفت و عشق را از ایشان می راند و موجبات عداوت در میان ایشان را فراهم می آورد. از این روست که قرآن در سوره حجرات از اموری چون غیبت و تمسخر بازداشته و از مومنان خواسته که این شیوه رفتاری را کنار گذاشته و به تمسخر و غیبت دیگران نپردازند. حجرات آیه 11
دومین پیامدی که می توان بدان اشاره کرد مسئله ارتداد است. کسانی که به تمسخر دیگران و به ویژه مومنان می پردازند با این روش دل هایشان می میرد و اندک اندک از دایره ایمان خارج می شوند. توبه آیه 64 تا 66)
سومین اثر و پیامد تمسخر دیگران فراموشی خداوند است. به این معنا که موجب می شود تا دل ها سخت شده و یاد خدا و قیامت از دل ها بیرون رود. جاثیه آیه 34 و مومنون آیه 110
انسان جاهل بدون توجه به مسایل و فهم و درک درست آن تنها بر پایه ظاهر حکم کرده و رفتاری را به تمسخر می گیرد که اگر خوب دقت کند و در آن تأمل نماید درمی یابد که این دسته از رفتارها در آن اندازه نیست که بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسیار دیده شده است که برخی از استهزاکنندگان بدون فهم مسأله به تمسخر کردن می پردازند
راه رهایی از این خصیصه
برای رهیدن از این نابهنجاری اجتماعی و اخلاقی، قرآن دستور می دهد که مومنان افراد تمسخر کننده را پند دهند (هود آیه 87) و از هم نشینی با آنان پرهیز نمایند. (انعام آیه 68 و حجر آیه 94) و از دوستی با آنان خودداری کنند.(مائده آیه 57) و در صورتی که این کار از سوی دشمنان خدا و دین صورت گیرد به مقابله به مثل هم اقدام کنند. هود آیه 38
روایات و مسئله شوخی و تمسخر
پیامبر (صلی الله علیه و آله) شوخى مىکرد و جز حق، چیزى نمىگفت، و هیچ دلى را نمىآزرد، و هیچ گاه، کم و زیادى در شوخى نمىکرد، امّا اشتباه بزرگ آن است که انسان شوخى را پیشه کند و همواره بر این روش ادامه دهد و تند روى کند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) زیاد تبسّم مىکرد، و از جمله شوخیهاى آن بزرگوار آن است که نقل کردهاند: پیرزنى نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ پیرزنى وارد بهشت نمىشود، آن زن شروع به گریه کرد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: تو آن روز پیر نیستى، خداى متعال فرموده است: ما آنان را بگونهاى آفریدیم، و ایشان را باکره قرار دادیم
همچنین از ایشان نقل کردهاند که فرمود: من شوخى مىکنم ولى در شوخیم جز سخن حق نمىگویم،آرى کسى همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله) مىتواند شوخى کند و جز حق نگوید امّا دیگران وقتى که باب شوخى را باز مىکنند، هدفشان خندیدن و خنداندن دیگران است به هر وسیلهاى که ممکن باشد! رسول خدا فرمود: گاهى شخصى سخنى را مىگوید، تا همنشینان خود را بخنداند که در نتیجه خود را به پستى مىکشاند! از طرفى خندیدن دلیل بر غفلت از آخرت است
اما مسخره کردن و دست انداختن دیگران اگر باعث رنجش شود، حرام است، خداى متعال فرموده است: «اى کسانى که ایمان آوردهاید، نباید گروهى، گروه دیگر را مسخره کند، شاید که بهتر از ایشان باشند.» ( حجرات آیه 11)مسخره کردن، یعنى کوچک شمردن، توهین، و اشاره به عیبها و کاستی هاى کسى به طورى که باعث خنده شود.امام صادق علیه السّلام فرمود: فقیران شیعه ما را تحقیر نکنید، زیرا هر کس مؤمن فقیر شیعهاى را تحقیر کند و او را خوار سازد، خداوند او را تحقیر کند، و همواره در این خوارى مىماند تا دست از تحقیرش بردارد
تا آخر عمر با پای برهنه راه می رفت
تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت
—————————-
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت .
خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید.
از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .
بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.
سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند.
دوان دوان خودش را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم .
بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .
آرى بشر حافى توبه کرد و در سلک عابدان و زاهدان و اولیاى خدا در آمد و به شکرانه این نعمت ، تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت
خطبه بدون ” نقطه ” امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)(چهارشنبه 87 بهمن 9 ساعت 11:54 صبح )
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ. الواحدُالأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ. سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ َحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها. الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ. أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً. صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ. أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً. اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا - رَحِمَکُمُ اللهُ - لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها. هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم. وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.
نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1 ص 100 تا 103 خ 21، بحار الانوار ج 9 ط قدیم به نقل از سفینة البحار ج 1 ص 397، تاریخ عماد زاده ج امیر المؤمنین ص 438
ترجمه خطبه
ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.
یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.
شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.
معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مای?) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.
کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.
بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.
خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.
درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.
او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).
از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را - و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست - بشناسید
__________________
جملاتی از مرحوم علامه محمدتقی جعفری:
## جملاتی از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی
1- متفکرین تماشاگر، اندیشمندانِ تجریدپرستند، همچنانکه درونبینهای تماشاگر، هواخواهان عرفان منفی هستند.
2- شخصی که تنها نیروی اندیشه را بهکار ببندد و جز اندیشه، فرصت فعالیّت به هیچیک از قوای درونی ندهد، مانند این است که فقط یک عینک به چشم دارد.
3- در اثر بعضی از معاصی، نه تنها وجدان از فعالیت میایستد، بلکه گویی وجدان نابود گشته و یک فعالیّت در انسان بروز کرده است.
4- بخندیم، امّا سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد.
5- جهان یا انسانِ بدون حرکت، مساوی است با نیستی.
6- در بازارِ پر آشوب نیمه دوّم قرن بیستم، بیست و یکمین تمدّن، همه چیز انسان و انسانیت را در صورت کالا به معرض فروش درآورده است.
7- دوای جهالتهای بشری، سؤال است. بیایید آنچه را نمیدانیم، سؤال کنیم و تا بتوانیم، سؤالها را بیجواب نگذاریم.
8- وجدان تاریخ، همواره قلمی برای کشیدن خطّ سرخ به اباطیل و مزخرفات دروغگویان آماده کرده است.
9- نازپروردگان در همه تاریخ، معتکفان آشپزخانهها بودهاند.
10- آری، تنها یک مسئله اساسی مطرح است. این مسئله عبارت است از: تشخیص سایه وجود از اصل وجود …
11- بهشت، انعکاسی از موجودیّتی است که انسان در این زندگانی تحصیل کرده است: از محقّرترین لذایذ گرفته تا لقاء الله و رضوان الله و ایّام الله.
12- اگر انسانها میدانستند که عامل اساسیترین خندههای آنان، هماهنگیِ مرموزی با گریههای آنان دارد، عظمت دیگری داشتند.
13 جامعه صنعتی، معبدی است که قربانی میخواهد.
14- به عقیدی ما، بشر یک میلیون اشتباه ندارد، بلکه تنها و تنها، یک اشتباه مرتکب شده است و آن این است که: هدف و ایدهآل زندگیِ خود را نمیداند.
15- کسی که حیات را نمیشناسد، نمیتواند از حیات واقعی برخوردار شود.
16- جان آدمی، در زندانی است که کلیدش در دست خود اوست.
17- زندگیِ بیمحور و فاقد اصل، نتیجهای جز فرو رفتن در تناقضات و مبارزه با خود در بر ندارد.
18- اگر یک انسان نتواند اصل تعهد را در زندگانی خویش قبول کند، مانند این است که نمیداند از کجا آمده است.
19- اعتقاد به خداوندی که نقشی در زندگیِ معتقد ندارد، اعتقاد نیست، بلکه نوعی از پدیدههای درونی است که تشریفات روانی نامیده میشود.
20- بیاعتنایی به وضع انسانها، درست شبیه به بریدن جزء از مجموع پیکر است.
## برداشتهایی از تفسیر نهجالبلاغه
سخنان نهجالبلاغه جلوه والایی از ابعاد گوناگون یک انسان پوینده در مسیر کمال برین است. طبیعی است که این سخنان، توهّمات بیپایه و جزئیّات زودگذر و ذوقپردازیهای شاعرانه و افسانهگوییهای تخدیرکننده نیست. محتویات این سخنان، به همان اندازه واقعیّت دارد که انسان در طبیعت وابسته به آفریننده طبیعت، میتواند راه هدف اعلای زندگیِ خویش را در پیش گیرد.
# جامعهای که علی را جدّی نگیرد …
آری، بدون مبالغه و تأثرات از احساسات لذت بار ولی بی اساس و زودگذر، با کمال صراحت و جدیت میگوییم: طرز تفکّرات و رفتار امیرالمؤمنین(ع) در ارتباطات چهارگانه: 1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خدا 3- ارتباط انسان با جهان هستی 4- ارتباط انسان با همنوع خود، از بهترین دلایل اثبات هدفدار بودن هستی و انسان است؛ هدفی که بالاتر از لذایذ و امتیازات زندگیِ مادیِ آدمی است.
جامعهای که شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع) را که همه گفتارها و کردارها و اندیشههایش حقّ بوده، جدّی نگیرد و موجودیّت خود را به وسیله تعلیم و تربیت او تکامل نبخشد، بدیهی است با چه نتایجی مواجه خواهد گشت. اگر بشریّت با این قیافه ملکوتی از نزدیک آشنا بود و از تعلیم و تربیتِ او برخوردار میشد، امروزه کمال او به کجا رسیده بود؟
# زندگی بدون نظم …
زندگی بدون نظم، مساوی زندگی بی قانون و اصل است که مساوی بی هویتی زندگی است. روشنترین و محکمترین دلیل بر ضرورت نظم در زندگی، قانونمندیِ همه اجزاء کوچک و بزرگ جهان هستی است که زندگی آدمی هم یکی از آنهاست. کسی که انتظار دارد میتوان زندگی را بدون نظم سپری کرد، در حقیقت منکر قانون حاکم بر هستی بوده، هیچ چیز را شرط هیچ چیز نمیداند! این، همان کوری است که با وجود آن، امکان دیدن و دانستن هیچ چیزی وجود ندارد. به جرأت میتوان گفت: نیرومندترین عامل تخریب زندگی ـ چه فردی و چه اجتماعی ـ همین بیاعتنایی به نظم است که معلول جهل یا بیاعتنایی به قانونمندیِ حیات است که جزئی بسیار با اهمیت از کیهان منظم و قانونمند است.
# من گمان نمیکنم…
آنچه موضوع بحث و بررسی ماست، این است که: آیا این تفسیرکنندگان میتوانند خود را مجاز بدانند پرونده انسان را در آن انعکاسات و مکانیسم خلاصه نموده و حقیقتی را به نام انسانیّت، از انسانها منها کنند؟! یا آن اندازه بیاهمیّت تلقی کنند که گویی چنین حقیقتی وجود ندارد؟!
من گمان نمیکنم آن مغزهای مقتدر که در قلمروِ علوم انسانی به آن همه معلومات مفید دست یافتهاند، خود را برای نفی انسانیّت انسان مجاز بشمارند. ما به عنوان نمونه، حدود 950 مشخصّه انسانی را در جلد اول ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه متذکر شدیم و اثبات کردیم هیچ ماشینی اگرچه به عظمت نهایی برسد، نمیتواند دارای آن مختصّات باشد.
# سکوت؛ جواب راسل!
و کدامین وجدان و اندیشهای است که به احساسات خوشایند درباره مسائل اخلاقی کفایت بورزد و نگوید: چرا و به کدامین علّت، از لذایذ و نیروهای طبیعی که دارم، در خدمت انسانها صرفنظر کنم؛ انسانهایی که نه امتیازی برای عشق ورزیدن دارند و نه یک عامل ماورای طبیعی (خدا) محبوبیّت آنان را اثبات کرده است. این، همان معمّای ناگشودنی است که در سالهای گذشته (1342 خورشیدی) که با برتراند راسل مراسلات علمی و فلسفی داشتیم، مطرح نمودیم و ایشان پاسخی برای حلّ این معمّا نداشتند.
# تعریف عدالت
از آن هنگام که در دیدگاه نوع انسانی، حقیقتی به نام “قانون” نمودار شده، مفهوم “عدالت” نیز برای او مطرح گشته است، زیرا عدالت عبارت است از: رفتار مطابق قانون. این تعریف که به نظر ما یکی از جامعترین تعریفات برای عدالت است، میتواند شامل همی رفتارها و پدیدههای عادلانه باشد.
گمان نمیرود یک انسان عاقل پیدا شود و معنای قانون و عدالت و اهمیتِ اساسیِ آن دو را درک کند، با اینحال عاشق عدالت نشود.
عدالت است که واقعیّت را از ضد واقعیّت تفکیک میکند.
عدالت است که طعم حیاتیِ قانون را به ما میچشاند.
عدالت است که انسان را از حیوان جدا میسازد.
عدالت، حیات است و ظلم مرگ و نابودی.
فرد و جامعهای که عدالت را به شوخی و مسخره بگیرد، قوانین جبریِ جهان هستی و حیات، آن فرد و جامعه را زیر پنجههای پولادین خود بهطور جدی متلاشی خواهد ساخت.
فرد و یا جامعهای که عدالت را وسیلی خودکامگیها قرار میدهد، حیات واقعیِ خود را بازیچه فضولات زندگیِ حیوانی قرار داده است.
# …گوش فرا نخواهم داد!
عشق به عدالت، بدون عشق به حیات، خیالی بیش نیست. من هرگز به پند و اندرز و شعر و اصطلاحبافی کسی که نتوانسته است حیات را شایسته عشق معرّفی کند، ولی میخواهد عدالت را معشوق انسانها قلمداد کند، گوش فرا نخواهم داد. زیرا عشق به عدالت یا هر چیز دیگر، پدیدهای از لذّت را در بر دارد که جالبترین خواسته خودمحوری است؛ در صورتی که حیات به معنای واقعی، فوق خودخواهی و خودمحوری است، زیرا حیات واقعی که در یک فرد به جریان میافتد، با حیات دیگران نیز مشترک است، و اساسیترین مختصّ حیات، تعدیل و تصعیدِ خودمحوری به سود انسانمحوری است که رو به کمال دارد. همانگونه که ملاحظه میشود، اشتراک با حیات دیگران و لزومِ تعدیل و تصعید، با لذّتجویی سازگار نمیباشد.
# همین لحظه که این کلمات را مینویسم …
دینامیسم حیات جانداران از آغاز حرکت در این کره خاکی، احساس و صیانت خویش از تلف شدن و دفاع از حیات و آماده کردن محیط مناسب برای زندگی مطلوب خود و تولید مثل و … تا همین لحظه که این کلمات را مینویسم، واقعیّت ثابت ـ نه سکون فیزیکی و شیمیایی ـ دارد، اگرچه میلیاردها میلیارد جاندار سر از خاک برکشیده و سپس روانی خاک میشوند.
فضل و عدل به قول مولوی، و تشنگی به کمال و شرافت انسانی، احساس تعهّد در زندگی و لزوم عدالت و مطلوبیّت علم و هنر، از قدیمیترین دوران زندگی انسانی واقعیّت ثابت دارند؛ با اینکه میلیاردها انسان و دهها تمدّن و فرهنگ و جامعههای متنوع، چونان مهمانان چند روزی خوان گستردهء طبیعت، از این مهمانسرا درگذشتهاند.
# متفکّر همه جانبهای را ندیدهام که…
اینجانب در امتداد مطالعاتی که داشتهام، جز افراد بسیار معدود، دانشمند و فیلسوف و متفکر همه جانبهای را ندیدهام که صراحتاً یا تلویحاً اشارهای به محدودیّت و نسبیّت علم و جهانبینیِ خود نداشته باشد. حتّی آن عده بسیار معدود هم که ادعای علمشان گوش فلک را کر میکند، میدان علمِ خود را در پدیدهها و مصادیق تحقّقی نمیتوانند انکار کنند. به این معنی که جهانبینی و انسانشناسیِ خود را با مشتی کلیّات قاطعانه ارائه میدهند و آنگاه میگویند: اجزاء طبیعت و روابط میان آنها و ابعاد و استعدادهای انسان، تدریجاً کشف خواهد شد!
شاید اغلب صاحبنظرانِ مطّلع میدانند که بعضی از مکتبها که در روش دگماتیسم (جزمی و قطعی) مشهورند، وقتی به مجهولاتی میرسند و میبینند درباره آنها چیزی نمیدانند، فوراً حواله به آینده نموده و میگویند: این مجهولات را آینده کشف خواهد کرد. البته ما منکر گسترش علم از گذشته به آینده نیستیم. به قول مولوی:
هین بگو تا ناطقه جو میکَنَد تا به قرنی بعد ما آبی رسد
گر چه هر قرنی سخن نو آوَرَد لیک گفت سالفان یاری کند
ولی باید بدانیم هر کشف تازهای در طبیعتشناسی و انسانشناسی، دگرگونیِ خاصّی در تعریفات و دلایل کلاسیک ما وارد میسازد و در این تغییر و دگرگونی که مسلّماً به تغییر در تفکّرات جهانبینی منجر میشود، چون و چراهای تازهتری برای ما نمودار میگردد و در نتیجه، خرافی بودنِ مطلقگوییهای ما را در هر دورهای از گذرگاه علم و جهانبینی به خوبی اثبات میکند.
# انسانی که هنوز …
آن انسانی که هنوز آنچه را که به خود نمیپسندد، بر دیگران میپسندد و هنوز آنچه را که به خود میپسندد، بر دیگران نمیپسندد، از عرفان الهی هیچ بهرهای نخواهد برد. آن کس که هنوز نمیداند توقّع نتیجه بدون کار، بزرگترین عامل تباهیِ اخلاقیِ انسانی است و هنوز طعم نظم را در کار نچشیده است، از عرفان به جز حالات لذایذ روانیِ زودگذر نصیبی نخواهد داشت. تا یک انسان از صفات نیکوی خیرخواهی، خیراندیشی، صبر، شکیبایی و ظرفیت در برابر رویدادهای سخت و هنگام رویآوردن امتیازات برخوردار نباشد، از گردیدن عرفانی واقعاً محروم خواهد ماند. از یک جهت میتوان گفت چون عرفان اسلامی عبارت است از: تخلّق به اخلاق الله، لذا توقع این مقام عالی بدون تخلّق به اخلاق فاضله که مقدمه لازم آن است، امکانپذیر نیست.
# دموکراسیِ تفسیر نشده
باید از آن حمایتگران رهایی و بی بند و باری و واگذارکنندگان انسان به حال خود پرسید: آیا سقوط تعهدها و پیمانها از اعتبار و ارزش، به اصول عالیه مذهب و اخلاق والای انسانی مستند است یا به آن بیماریِ مغزی و روانی که ضرورت تقیّد به اصول انسانی را از بین برده است؟! شما هر چیزی را که فراموش کنید و حتی اگر شخصیت خودتان را زیر پا بگذارید، نمیتوانید ضرورت مفید بودن عمل به تعهدها و پیمانها را ـ خواه تعهد و پیمان میان افراد، خواه میان فرد و گروه و میان فرد و جامعه و میان جوامع را با یکدیگرـ فراموش نمایید و به زیر پا بیندازید. با این حال، انسانهای رها شده از اصول عالیی مذهب و اخلاق، امروز کمترین ارزشی به تعهدها و پیمانها نمیدهند.
همین ساعت که این جملات را مینویسم، در همین روز (4/1/1367 هـ . ش) بر خلاف تمامیِ مقررات و قوانین بینالمللی، موشکهای وحشتناک و مرگبار، یکی پس از دیگری مناطق مسکونی ـ یعنی خانهها و کاشانههای مردم را که برای زندگی ساخته و آباد کردهاند ـ به تلّی از ویرانهها مبدل میکند و با شکستن چراغهای زندگیِ پیر و جوان و کودک، زن و مرد، بیمار و تندرست را در مدارس، مساجد و بیمارستانها، آنها را خاموش میسازد.
همین روزها، چند نفری در اتاقی نشسته و درباره پدیده قدرت و ناتوانیِ شرمآورِ بشر از استفاده صحیح و منطقی از آن بحث میکردیم که ناگهان صدای بسیار مهیبِ انفجارِ یک موشک، برای لحظاتی گفتگوی ما را قطع نمود و همگی به روی هم خیره مینگریستیم که هم اکنون عدهای انسان بیگناه به خاک و خون درغلطیدند.
در همین حال، یکی از دوستان که اهل فضل و دانش است، وارد شد و گفت: دیشب حادثهای را دیدهام که هم تفسیرکننده دموکراسی که ترقی و تمدن بشری را اثبات میکند بود و هم تفسیرکننده سوسیالیسم که با جبر تاریخ وارد عرصی زندگی انسانها شده است. این حادثه، انفجار یک موشک ویرانگر در نزدیکیِ خانه ما بود. پس از آرام کردن خانواده خودم، به سرعت به طرف جایگاه اصابت موشک رفتم؛ منظره بسیار هولناکی را دیدم که تواناییِ توصیف آنرا ندارم و گمان نمیکنم ضربه روانیِ آن حادثه در درونم، تا نفسهای واپسینم زایل شود. تلّی از خاک را دیدم که همه افراد یک خانواده را در خود دفن کرده بود و تنها سر کودکی شیرخوار با انگشتان کوچک یک دستش، بیرون مانده بود. آهسته و بسیار ملایم خاکها را از پیرامون آن سر کنار زدم و صورت کودک پیدا شد. در حالی که دهان او باز بود و پستانکش در فاصله کمی دیده میشد، با خود گفتم: ای کاش، صدایم بلند بود و به گوش قانوننویسها و سازمانهای بینالمللیِ حمایت از انسانها میرسید که آقایان، تشریف بیاورید! و پاسخ این کودک را که برای سؤال از شما دهان باز کرده، بدهید. ولی هیهات!
یکی از حاضران جلسه گفت: شما کجایید؟ اصلاً معلوم است چه میگویید؟ مگر آنان نمیدانند در اینجا چه میگذرد؟ اگر شما فقط یک شب و روز، آنچه را که رسانههای دنیا میگویند، گوش بدهید، خواهید دید همان کسانیکه با فروش اسلحه برای خونریزی، کاخ آمال زندگیِ خود را بنا میگذارند، خبر و خط میدهند. بسیار خوب، حالا من مانع بحث شما نشوم، ادامه بدهید آیا میتوان راهی پیدا کرد که آدمی با آن همه ادعاهایش که به تکامل رسیده و تمدن بهوجود آورده است، هنگام رسیدن به قدرت، مبدل به حیوانی ناتوان نگردد و آن قدرت را در مسیر سازندگی بهکار بیندازد؟
# بر بالین یک بیمار
هر اندازه فاصله بین ناظر و جسم متحرک زیادتر باشد، حرکت آن جسم کندتر مینماید. حقیقت این است که با اینکه سازنده کشش زمان در کارگاه مغز ماست و ما میتوانیم عبور طناب ممتدّ زمان را در درون خود احساس نموده و چگونگیِ شتاب و کندیِ آنرا به طور مستقیم دریافت کنیم، با این حال، به ندرت اتّفاق میافتد چنین توجّه عمیقی به درون داشته و واقعیّت گذشت زمان را به خوبی دریابیم.
آری، فقط در آن هنگام که پس از سپری شدن سالیان عمر به عقب بر میگردیم، تا حدودی سرعت گذشت زمان را درک میکنیم. فراموش نمیکنم روزی بر بالین یک بیمار نشسته بودم که حدود نود سال از عمرش گذشته بود و دو روز بعد از دنیا رفت. در آن روزی که هنوز هوش و درک خود را از دست نداده بود، از وی پرسیدم: سالیان گذشته عمر خود را چگونه درک میکنید؟ او پلکهای چشمش را روی هم گذاشت و فوراً باز کرد و گفت:چنین چیزی و با چنین سرعتی.
حتمابخونید
بگوييم : از اينكه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد متشكرم
نگوييم : ببخشيد كه مزاحمتان شدم
بگوييم : در فرصت مناسب كنار شما خواهم بود
نگوييم : گرفتارم
بگوييم : راست مي گي؟ راستي؟
نگوييم : دروغ نگو
بگوييم : خدا سلامتي بده
نگوييم : خدا بد نده
بگوييم : هديه براي شما
نگوييم : قابل ندارد
بگوييم : با تجربه شده
نگوييم : شكست خورده
بگوييم: قشنگ نيست
نگوييم : زشت است
بگوييم: خوب هستم
نگوييم: بد نيست
بگوييم : مناسب من نيست
نگوييم : به درد من نمي خورد
بگوييم : با اين كار چه لذتي مي بري؟
نگوييم : چرا اذيت مي كني؟
بگوييم : شاد و پر انرژي باشيد
نگوييم : خسته نباشيد
بگوييم: من
نگوييم: اينجانب
بگوييم: دوست ندارم
نگوييم: متنفرم
بگوييم: آسان نيست
نگوييم: دشوار است
بگوييم : بفرماييد
نگوييم : در خدمت هستم
بگوييم : خيلي راحت نبود
نگوييم : جانم به لبم رسيد
بگوييم : مسئله را خودم حل مي كنم
نگوييم : مسئله ربطي به تو ندارد
تلاش كنيد
تلاش كنيد همان گونه باشید كه مي گوييد
تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه از ديگران انتظار داريد
تلاش كنيد همان گونه رفتار كنيد كه گرفتار عذاب وجدان نشويد
تلاش كنيد تا راست گويي و صداقت عادت شما شود
تلاش كنيد هميشه دنبال يادگيري باشيد
تلاش كنيد با پيدا كردن دوستان جديد دوستان قديمي را هم حفظ كنيد
تلاش كنيد براي خوب كار كردن خوب هم استراحت كنيد
تلاش كنيد هميشه براي اطرافيانتان جذاب باشيد
تلاش كنيد اگر از كسي رنجيده ايد، با خود او صحبت كنيد، نه پشت سر او
تلاش كنيد وقتي به موفقيتي مي رسيد، آنهايي كه در اين راه به شما كمك كرده اند را فراموش نكنيد
تلاش كنيد تا عهدي شكسته نشود و اگر هم مي شكند ،شما نباشيد
تلاش كنيد تا باور كنيد ديگران وظيفه اي در قبال شما ندارند و عامل سعادت يا شقاوت هر كس خود اوست
تلاش كنيد قدردان لطف ديگران باشيد و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشيمان نكنيد
تلاش كنيد به هر چيز آنقدر بها بدهيد كه استحقاقش را دارد
تلاش كنيد دنيا را با زيبايي هايش ببينيد
برادران مهربان
توصیه اخلاقی امیرالمومنین (ع) درباره شوخی
اسلام با در نظر گرفتن استعدادهای بالقوه آدمیان سعی در ارتقای جایگاه معنوی انسانها در نزد خداوند دارد. این نوع نگرش در تمام دستورات ائمه و سفارشهای دین اسلام نهفته است، بطوریکه با ارائه دستوراتی عینی و ملموس در رابطه با زندگی روزمره و امورات دنیوی انسانها، جانب تعادل را پیش گرفته است و نه مانند برخی ادیان با جانب داری از امورات دنیایی، آخرت را رها کرده و نه با اساس قرار دادن آخرت، ریاضتگرایی دنیایی را پیش گرفته است.
شوخی و طنز یکی از ویژگی های رفتار آدمی است که هم می تواند به عنوان یک قابلیت مورد استفاده قرار گیرد و هم می تواند به عنوان یکی از اخلاقیات ناپسند جلوه کند.
بپرهیز از شوخی!
امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند: «بپرهیز از شوخی و بازی و مزاح و خنده و سخنان بی فایده و باطل.»
چاشنی کارهای جدی کمی شوخی!
و در جایی دیگر می فرمایند: «أعقل الناس من غلب جده هزله و استظهر على هواه بعقله»؛ عاقلترین مردم کسی است که کارهای جدی او برشوخیاش غالب باشد و کمک گیرد از عقل خود برای غلبه بر هوا و خواهش خود.
در واقع حضرت می فرمایند اگر می خواهید در زمره انسانهای عاقل بهشمار آیید، باید کارها و امورات جدی شما بر شوخی و خنده شما پیشی گیرد. حضرت در این گفتار ما را از شوخی منع نمیکنند بلکه میگویند سعی کنید در کنار کارهای جدی زندگیتان کمی شوخی چاشنی کنید نه این که در کنار شوخی و خنده کمی کار جدی چاشنی کنید!
همان طور که در قسمت های پیشن بیان شد اسلام در زمینه شوخی و خنده نیز، جانب اعتدال را رعایت میکند و متذکر میشود شوخی در حد اعتدال و کم آن مطلوب است، اما اگر از حد گذشت؛ نتایجی در پی دارد که قابل جبران نیستند و تا مدت ها باید به دنبال خلاصی از مشکلات ایجاد شده ناشی از آن باشید.
مضرات شوخی بی جا و بسیار
۱. یاد مرگ مرا از شوخى و کارهاى بیهوده باز مىدارد!
علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرمایند: «آگاه باشید! به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخى و کارهاى بیهوده باز مىدارد.»
حضرت در این سخن شوخی کردن را در زمره بسیاری از کارهای بیهوده و بی ثمر قرار می دهند که انسان را از یاد آخرت غافل میکند. گاهی اوقات انسان آن قدر در شوخی و خندههای بی مورد زیادهروی میکند که دیگر جایی برای توجه به خداوند در دل آنها باقی نمیماند. در واقع شوخی بسیار مانند خنده زیاد دل را میمیراند.
۲. «مردى شوخى نکرد، جز آنکه پارهاى از عقل خود را بیرون انداخت.»
۳. «غلبه کردن شوخی در انسان تصمیم جدی او را در کارها باطل کند.»
۴. «شوخی بسیار نشانه نادانی است.»
۵. «مزاح و شوخی سبب جدایی است و کینه در پی دارد.»
۶. «آفت هیبت و شکوه انسان مزاح و شوخی است.»
۷. «کسی که شوخی بسیار کند، وقار و سنگینی او کم شود.»
۸. «کسی که شوخی کند او را سبک شمارند.
اما جدای از مضرات شوخی زیاد برای شخصیت و تعالی روحی انسان، شوخی میتواند در بسیاری از موارد مفید باشد. هرچند که شاید تشخیص جایگاه شوخی بهجا کار سختی باشد، اما شوخی درست و به موقع خالی از فایده نیست.
موقعیت و جایگاه شوخی
نکته ای که همیشه باید در شوخی کردن مد نظر داشت موقعیت و جایگاه آن است. آیا واقعا فضا و موقعیت ظرفیت شوخی ما را دارد؟ یا شوخی کردن در این فضا باعث سبک مغز جلوه کردن ما میشود؟ اما اگر شوخی همراه با نکاتی ظریف باشد قطعا تبعات فوق را در پی نخواهد داشت. در بسیاری اوقات انسانها در شوخی بر ارزشهای اخلاقی پای نهاده و با شوخی یکدیگر را به تمسخر میگیرند و با بیان خلقیات منفی افراد حاضر، بذر کینه میکارند.
گاهی اوقات نیز افراد در شوخی های خود ادب را لحاظ نمیکنند و این شوخی وقار و متانت آنها را خدشهدار میکند.
حربهای مفید برای ایجاد روابط دوستانه و محبت آمیز
اما اگر این شوخی برای تلطیف فضا و ملازم با اخلاقیات و رعایت ادب و بدون تمسخر گرفتن افراد باشد؛ فواید بسیاری هم به دنبال خواهد داشت. شوخی میتواند یکی از حربههای مفید برای ایجاد روابط دوستانه و محبت آمیز باشد. انسانها میتوانند با شوخیهای خود سنگینی فضا را بشکنند و روابط را نزدیکتر سازند.
از عوامل مهم موفقیت سخنرانان
شوخی می تواند یکی از عوامل مهم موفقیت سخنرانان باشد. وقتی خستگی و بی حوصلگی در مخاطب سرایت کرده و روحیه خواب آلودگی در همه محیط نشت یافته است؛ یک شوخی کوچک میتواند محیط را برای ادامه سخنرانی فراهمتر کند. نکتهای که بسیاری از سخنرانان از آن غفلت میکنند و بازدهی سخنان خود را پایین میآورند.
در نتیجه می توان گفت در شوخی کردن باید حد اعتدال را رعایت نمود تا از مضرات بی شمار آن در امان بود و از فواید آن بهرهمند گردید.
داستان آموزنده ( برادران مهربان)
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:
درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت : درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان
گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر
در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین
گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.